سلام ما این وبلاگ را به دامنه IR متصل کردیم و آدرس جدید وبلاگ این است : MohammadVaal.ir (کلیک کنید)

+ نوشته شده در  دوشنبه یکم فروردین ۱۴۰۱ساعت   توسط دوستدار  | 

سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى كه در آنها هست، به قرعه متوسل مى شدند: اذان نماز، شتاب به نماز جماعت و نماز در صف اول

كسی كه نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید

امام صادق علیه السلام می فرمایند: حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد                  المستدرک، ج5)

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند

پیامبر فرموده اند:خدا مردانی را که شبیه زن می‏شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمی‏دهند ، نفرین کرده است.

رسول خدا(ص) فرمودند:سه گروه، هرگز داخل بهشت نمی‌شوند :1- زنی که خود را درلباس وحرکات وامور دیگر شبیه مرد سازد  و...

امام علی علیه السلام می فرماید: بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد.

در حدیث قدسی آمده است :به بندگانم بگوئیدبه لباس دشمنانم در نیایند و خود را شبیه دشمنان من نکنند که در این صورت آنها هم دشمنان من خواهند بود

پیامبر می فرمایند:خداوند شما را از عریان شدن نهی کرده است پس شرم کنید از فرشتگانی که همراه شما هستند همان گرامیانی که از شما جدا نمی شوند مگر هنگام قضای حاجت و خلوت کردن با همسر

از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسیدند: آیا در تنهایی می‌توانیم کشف عورت کنیم؟ حضرت جواب دادند: خداوند بیش از مردم سزاوار است که از او شرم شود.( سنن ابن ماجه )

رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)فرمودند: خداوند شما را از عریان شدن بازداشته است؛(بحار الانوار ج. 56) لذا از عریان شدن بپرهیزید.( سنن الترمذی )

حضرت علی(علیه‌السلام) می فرمایند: وقتی کسی عریان شود، شیطان به او نظر می‌اندازد و در او طمع می کند؛ پس خود را بپوشانید.( تهذیب )

پیامبر سه بار فرمود :خدایا ! زنان شلوار پوش را بیامرزاى مردم ! شلوار بپوشید که شلوار پوشاننده ترین جامه‌‏هاى شماست و زنان خود را در موقعى که بیرون مى‏آیند با شلوار حفظ کنید

پیامبر فرمود: صیانت زن او را شادابتر و زیبایى‏اش را پایدارتر مى‏کند

پیامبر فرمود: غذائی بخور که خود می پسندی ولی لباسی بپوش که مردم می پسندند

رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هلاکت زنان امت من در دو چیز است: «طلا و لباس نازک‌‌».( شیخ مفید، امالی).

حضرت علی(ع) فرمودند: بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.

اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم(ص) آمد درحالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود.رسول اکرم(ص)روی خویشرا ازوی برگرداند و فرمود:ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر ازمچ دست به پایین و صورتش(الدرالمنثورج 5)

پیامبر اکرم(ص)زنان را از پوشیدن لباس‌های توجه برانگیز بر حذر می‌داشتند 

. اى على! هرگاه وقت نمازت رسيد، آماده آن شو وگرنه شيطان تو را سرگرم مى كند و هرگاه قصد [كار] خيرى كردى شتاب كن وگرنه شيطان تو را از آن باز مى دارد

كسی كه از روی بی میلی،بدون عذر و علت نمازجماعت را كه اجتماع مسلمانان است ترك كند، نمازی برای او نیست.

هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند

رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم

سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى‏ شود

تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (ص) کمال نماز است

کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها ساز

از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد

 

دو چیز را خداوند در دنیا کیفر میدهد : تعدی و ناسپاسی پدر و مادر

رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه و زهد و بـى میلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است

بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است

همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست

انسان تا وعده نداده ، آزاد است . اما وقتی وعده میدهد زیر بار مسؤولیت میرود، و تا به وعدهاش عمل نکند رها نخواهد شد

کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید

هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست

عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند

ماخذ 


برچسب‌ها: نماز
+ نوشته شده در  جمعه سی ام تیر ۱۳۹۶ساعت   توسط دوستدار  | 
فرازی از خطبه غدیر درباره امام زمان عج

حضرت مهدي عجل الله فرجه الشریف

 

أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِي.

أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَي الدِّينِ.

أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ.

أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها.

أَلا إِنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ وَهاديها.

أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لاَِوْلِياءِالله.

أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ الله.

أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ.

أَلا إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ.

أَلا إِنَّهُ خِيَرَةُالله وَ مُخْتارُهُ.

أَلا إِنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَالْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.

أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لاَِمْرِ آياتِهِ.

أَلا إِنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ.

أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ.

أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.

أَلا إِنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ.

أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَيْهِ.

أَلاوَإِنَّهُ وَلِي الله في أَرْضِهِ، وَحَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَأَمينُهُ في سِرِّهِ وَ علانِيَتِهِ.

 

آگاه باشيد! همانا آخرين امام، قائم مهدي از ماست. هان! او بر تمامي اديان چيره خواهد بود.

 هشدار! كه اوست انتقام گيرنده از ستمكاران.

 هشدار! كه اوست فاتح دژها و منهدم كننده ي آنها.

 هشدار! كه اوست چيره بر تمامي قبايل مشركان و راهنمي آنان.

 هشدار! كه او خونخواه تمام اوليای خداست.

 آگاه باشيد! اوست ياور دين خدا.

 هشدار! كه از دريايي ژرف پيمانه هايي افزون گيرد.

 هشدار! كه او به هر ارزشمندي به اندازه ي ارزش او، و به هر نادان و بي ارزشي به اندازه ي ناداني اش نيكي كند.

 هشدار! كه او نيكو و برگزيده ي خداوند است.

 هشدار! كه او وارث دانش ها و حاكم بر ادراك هاست.

 هان! بدانيد كه او از سوي پروردگارش سخن مي گويد و آيات و نشانه هي او را برپا كند. بدانيد همانا اوست باليده و استوار.

 بيدار باشيد! هموست كه [اختيار امور جهانيان و آيين آنان ] به او واگذار شده است.

 آگاه باشيد! كه تمامي گذشتگان ظهور او را پيشگويي كرده اند.

 آگاه باشيد! كه اوست حجّت پايدار و پس از او حجّتي نخواهد بود.(2) درستي و راستي و نور و روشنايي تنها نزد اوست.

 هان! كسي بر او پيروز نخواهد شد و ستيزنده ي او ياري نخواهد گشت.

 آگاه باشيد كه او ولي خدا در زمين، داور او در ميان مردم و امانتدار امور آشكار و نهان است.

 ------------------

2) اين تعبير به عنوان حجّت و امامت است و نظرى به رجعت ديگر امامان ندارد زيرا آنان حجّت هاى پيشين اند كه دوباره رجعت خواهند نمود.

برگرفته از

+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت   توسط دوستدار  | 
عيد است و تو را دشت پيامي دارد          هر غنچه به كف بهر تو جامي دارد

هر دانه ي در خاك به شوق رخ تو                  از جاي بپاگشته قيامي دارد 

هربار كه بوسه مي زند بر تو نسيم           در گوش تو از عشق كلامي دارد

از شوق تو هر پرنده اي مي خواند               آنگاه كه خيزشي به بامي دارد

هر قطره ي باران كه فرو مي ريزد                لبخند به لب بر تو سلامي دارد

عيد است و در آن هركه دلي شاد كند          در چشم خداوند مقامي دارد

برگرفته از

+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۶ساعت   توسط دوستدار  | 

نشانه های ظهور امام زمان علیه السلام

مقدمه

ظهور منجی بشر در دوران آخرزمان، باوری است قطعی و همگانی . ادیان و شرایع توحیدی و غیرتوحیدی و نیز بعضی از مکاتب بشری، نوید چنین روزی را به پیروان خویش داده اند . در این میان، اسلام با مبانی قوی نظری و عملی، موضوع ظهور را به صورت صحیح تبیین کرده و با راهکارهای مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظر مصلح را در میان جوامع اسلامی تبیین کرده است . واژه مهدویت و مهدی علیه السلام تبلور فرهنگ انتظار است که همه مسلمین، اعم از شیعه و اهل سنت در باور داشت آن، اتفاق نظر دارند . از زمان ظهور اسلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و صحابه و یاران ایشان، عهده دار تبیین فرهنگ مهدویت بوده اند و این رسالت در هر عصری، میان آنها ادامه پیدا کرده تا دوران غیبت کبرای امام زمان علیه السلام که در این برهه مهم و حساس، علما و مبلغان دینی مسئولیت تبیین و تثبیت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرا رسیدن روزگار ظهور امیدوار می کنند .

ضرورت بیان نشانه های ظهور

هر مسئله ای که اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد; از جمله این مسائل که دارای شاخصه های جهانی و همگانی است، ظهور منجی است که به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است . طبیعی است افرادی که به دنبال منفعت و سودجویی فردی اند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم می پردازند تا به نیت سوء خود برسند . از اینرو بیان نشانه ها و علایم ظهور، ضروری است و رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحرافها و کج رویها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلح آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانه ها و علایمی را بیان کنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند .

از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجی آخر زمان (حضرت مهدی علیه السلام) و کیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانه ها بیان شده است .

در رویکرد کلی و کلان، می توان نشانه ها و علایم ظهور امام زمان علیه السلام را به انواع مختلف تقسیم کرد که به یکایک آنها خواهیم پراخت:

الف) نشانه های عام و خاص

1 . نشانه های عام:

آن دسته از نشانه ها و علایمی که شاخصه های کلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده اند، «علایم عمومی » نامیده می شوند; نظیر احادیث و روایاتی که از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر می دهند و از انحرافات و کج رویهایی که در آن دوره رخ می دهد سخن به میان آورده اند که در واقع، نوعی بیان علایم و نشانه های ظهور امام زمان علیه السلام است، اما در قالب و معیار کلی و عمومی .

«عن ابن عباس عن رسول الله صلی الله علیه و آله: فی حدیث ان الله اوحی الیه لیلة اسری به ان یوصی الی علی واخبره بالائمة من ولده الی ان قال وآخر رجل منهم یصلی عیسی ابن مریم خلفه یملا الارض عدلا کما ملئت جورا وظلما ... فقلت الهی وسیدی متی یکون ذاک؟ فاوحی الله عزوجل الی: یکون ذالک اذا رفع العلم وظهر الجهل وکثر القراءة وقل العمل وکثر القتل وقل الفقهاء والهادون وکثر فقهاء الضلالة والخونة ... وکثر الجور والفساد وظهر المنکر وامر امتک به ونهی عن المعروف ... ; (1)

ابن عباس می گوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وحی شد که باید به حضرت علی علیه السلام سفارش کند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت که از فرزندانش هستند خبر داد; تا آنجا که فرمود: آخرین آنها [نشانه هایی دارد; از جمله اینکه] عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند; زمین را پر از عدل و داد می کند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد، ... عرض کردم: خداوندا! آن کی خواهد شد؟ خداوند به من وحی کرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود; قرائتهای [قرآن] زیاد اما عمل کم شود; قتل و کشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت کنندگان واقعی کم شوند; علمای فاسق و خیانتکار زیاد شوند، ... جور و فساد زیاد شود; منکر ظاهر شود; امت تو امر به منکر و نهی از معروف کنند، ...»

«حضرت علی علیه السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان » - که از یاران آن حضرت بود - در باب دجال و خروجش، و پیرامون نشانه هایی از ظهور امام زمان علیه السلام، چنین فرمودند:

«فان علامة ذلک اذا امات الناس الصلاة واضاعوا الامانة واستحلوا الکذب، واکلوا الربا واخذوا الرشا وشیدوا البنیان وباعوا الدین بالدنیا واستعملوا السفهاء وشاوروا النساء وقطعوا الارحام واتبعوا الاهواء، واستخفوا بالدماء ... ; (2)  علامت خروج و قیام دجال زمانی  است که مردم نماز را ترک کنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع کنند; دروغ گفتن را حلال شمارند; ربا بخورند; رشوه بگیرند; ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا فروشند; مردمان کم عقل را بر کارها گمارند; زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند; قطع صله ارحام کنند; از هوا و هوس پیروی کنند و [کشتار و] خونریزی را کوچک شمارند، ... .»

2 . نشانه های خاص:

بعضی از نشانه ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهای ویژه در افراد متعین، تبلور می یابد; مثلا در روایات بسیاری ذکر شده است، که ظهور امام زمان علیه السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد کرد . ظهور و خروج افرادی به نام «دجال » و «سفیانی » که مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی که سنبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است .

امام باقر علیه السلام فرمودند:

«تنزل الرایات السود التی تخرج من خراسان الی الکوفة، فاذا ظهر المهدی بعث الیه بالبیعة; (3) پرچمهای سیاهی از ناحیه خراسان  بیرون می آید و به جانب کوفه به حرکت در می آید . پس چون مهدی ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت می کنند .»

و نیز امام باقر علیه السلام فرمود:

«برای مهدی ما، دو نشانه است که از هنگامی که خداوند آسمانها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اول ماه رمضان و کسوف در نیمه همان ماه . و این دو از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را خلق کرده است، [این چنین] وجود نداشته است .» (4)

در روایات فوق نشانه ها و علایم خاصی برای ظهور امام زمان علیه السلام تعیین شده است .

ب) نشانه های حتمی و غیر حتمی

1 . نشانه های حتمی:

علایم و نشانه هایی که به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می شوند و شاید بتوان گفت که ادعای ظهور قبل از تحقق آنها کذب و دروغ است .

امام سجاد علیه السلام فرمود:

«ان امرالقائم حتم من الله وامر السفیانی حتم من الله ولایکون قائم الا بسفیانی (5) ; ظهور قائم، از ناحیه خداوند، قطعی و خروج  سفیانی نیز، از جانب خداوند قطعی است و قائمی جز با سفیانی وجود ندارد .»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«والیمانی من المحتوم; [قیام] یمانی از نشانه های حتمی است .»

فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی نقل می کند:

«قلت لابی جعفر خروج السفیانی من المحتوم؟ قال نعم والنداء من المحتوم وطلوع الشمس من مغربها من المحتوم واختلاف بنی العباس فی الدولة من المحتوم وقتل النفس الزکیة محتوم وخروج القائم من آل محمد محتوم ... (6)  ; به امام باقر علیه السلام  عرض کردم: آیا خروج سفیانی حتمی است؟ فرمودند آری، صیحه آسمانی نیز از علایم حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است . اختلاف بین بنی عباس در رابطه با حکومت، حتمی است . کشته شدن نفس زکیه حتمی است، قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله حتمی است، ...»

2 . نشانه های غیر حتمی:

بعضی از نشانه های ظهور قبل از ظهور، بطور مشروط رخ می دهند; یعنی اگر مقتضی آنها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمی خواهد بود . در میان نشانه ها و علایم، آنچه حتمی شمرده شده، جزء محتومیات هستند و غیر از آنها که گروه بسیاری از علایم را تشکیل می دهند جزء علایم غیر حتمی شمرده می شوند .

ج: علایم با فاصله و بی فاصله

1 . نشانه های نزدیک به وقت ظهور:

در بعضی از روایات، تصریح شده که بعضی از علایم در سال ظهور امام زمان علیه السلام، رخ می دهند; یعنی قبل از ظهور و در آستانه قیام حضرت مهدی علیه السلام، این نشانه ها یکی پس از دیگری پدیدار شده، به ظهور امام زمان منتهی می شود .

امام صادق علیه السلام فرمود:

«خروج الثلاثة، الخراسانی والسفیانی والیمانی فی سنة واحدة فی شهر واحد، فی یوم واحد ولیس فیها رایة باهدی من رایة الیمانی یهدی الی الحق; (7)

خروج سه کس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی کند .»

امام باقر علیه السلام فرمود:

«لیس بین قیام القائم وقتل النفس الزکیة اکثر من خمس عشر لیلة (8) ; بین ظهور مهدی علیه السلام و کشته شدن نفس زکیه،  بیش از پانزده شب فاصله نیست .»

2 . علایمی که با ظهور، فاصله زمانی دارد:

بعضی از نشانه ها و علایم در بستر تاریخ با فاصله بسیاری با وقت ظهور تحقق می یابد; حتی بعضی از آنها قبل از تولد امام زمان رخ می نمایند و بعضی بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زیاد، تحقق پیدا کرده و خواهند کرد; چنان که شماری از آنها، همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابومسلم خراسانی، اختلاف بین مسلمانان و ... اتفاق افتاده است .

د) علایم زمینی و آسمانی

1 . علایم طبیعی و زمینی:

در میان نشانه ها و علایم ظهور، غالب آنها نشانه های طبیعی و زمینی اند و هر کدام در تثبیت حقانیت ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام نقش اساسی دارند .

امام علی علیه السلام فرمود:

«ویخرج رجل من اهل بیتی فی الحرم فیبلغ السفیانی، فیبعث الیه جندا من جنده فیهزمهم فیسیر الیه السفیانی بمن معه، حتی اذا جاوزوا ببیداء من الارض، خسف بهم، فلاینجوا منهم الا المخبر عنهم; مردی از خاندان من، در سرزمین حرم قیام می کند، پس خبر خروج وی به سفیانی می رسد .

وی، سپاهی از لشکریان خود رابرای جنگ، به سوی او می فرستد و آنان را شکست می دهد، آنگاه خود سفیانی با همراهانش به جنگ وی می روند و چون از سرزمین بیداء می گذرند، زمین آنان را فرو می برد و جز یک نفر، که خبر آنان را می آورد کسی از آنان نجات نمی یابد .»

نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجال، قتل نفس زکیه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند .

2 . علایم آسمانی:

به علت اهمیت ظهور امام زمان، علاوه بر نشانه های زمینی و طبیعی، برخی علایم آسمانی نیز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسمانی را شناخته و در راستای تحقق رسالت و اهداف او مشارکت کنند; مانند:

- صیحه آسمانی:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«اذا نادی مناد من السماء ان الحق فی آل محمد صلی الله علیه و آله فعند ذلک یظهر المهدی علی افواه الناس ویشربون حبه، ولایکون لهم ذکر غیره; هر گاه گوینده ای از آسمان ندا دهد که حق با اولاد محمد صلی الله علیه و آله است، در آن هنگام، ظهور مهدی علیه السلام به سر زبانها می افتد، و همه [شراب] دوستی او می نوشند و غیر او را یاد نمی کنند .»

- کسوف:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«علامة خروج المهدی کسوف الشمس فی شهر رمضان فی ثلاث عشرة واربع عشرة منه (9) ;

نشانه ظهور مهدی علیه السلام کسوف خورشید در ماه مبارک رمضان است [و وقت کسوف] سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود .»

پی نوشت:

1) اثباة الهداه، ج 7، ص 390 .

2) بحار الانوار، ج 52، ص 193 .

3) بحار الانوار، ج 52، ص 217 .

4) منتخب الاثر، ص 444 .

5) بحارالانوار، ج 52، ص 82 .

6) ارشاد مفید، ج 3، ص 347 .

7) کتاب غیبت نعمانی، ص 252 .

8) ارشاد مفید، ج 2، ص 374; اعلام الوری، ص 427 .

9) غیبت نعمانی، ص 270 .

 ماخذ: http://zeinab-barzegar.blogfa.com/post/6

+ نوشته شده در  سه شنبه سوم اسفند ۱۳۹۵ساعت   توسط دوستدار  | 
پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین، بارانی از قرآن بگیرد ای مهر عالمتاب خوبی! جلوه گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد پلکی بزن تا دشت‌ها گندم برقصند بوی طراوت بشکفد، باران بگیرد پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهار خنده‌ی گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟ هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد .

برگرفته از

+ نوشته شده در  جمعه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۵ساعت   توسط دوستدار  | 

فضیلت شب قدر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱) وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (۲) لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳) تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (۴) سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)

با توجه به آیات سوره قدر می‌توان به فضیلت‌های  شب قدر پی برد: ۱. قرآن در آن نازل شده است. ۲. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است. ۳. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می‏شود. ۴. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان می‏گردد. ۵. فرشتگان و روح در آن شب نازل می‏گردند.
شب قدر از شب‌های مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود. ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج) می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند. شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.

عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور می‌توان به دست آورد:

۱) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند:
«هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»
۲) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند:
«از کتاب خدا استفاده می‌شود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است.»
۳) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است. ۴) برتر از هزار ماه: نزول همه‌ی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند:
«عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»

فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم. در شب قدر که شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را بر ما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟ دعاهای شبهای رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آن‌ها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۵ساعت   توسط دوستدار  | 
از امام جواد علیه‌السلام همانند دیگر امامان معصوم علیهم‌السلام درباره مهدویت سخنان متعددی نقل شده است. شیخ صدوق در کتاب شریف کمال الدین سه روایت را از آن امام همام آورده است. از جمله این روایات، روایتی است که ابی دلف از آن حضرت نقل کرده است. او می‌گوید: امام جواد علیه‌السلام پس از معرفی دو امام پس از خود، سکوت کردند. من به حضرت عرض کردم: امام پس از حسن (امام عسکری) علیه‌السلام کیست؟
در این هنگام حضرت بسیار گریستند. پس از آن که حضرت آرام گرفتند، فرمودند: امام پس از حسن فرزند اوست که قائم به حقّ منتظر است.
پرسیدم: چرا آن حضرت را قائم نامیده‌اند، فرمودند: چون او پس از آن که یادش از بین می‌رود و بسیاری از کسانی که به امامت آن حضرت معتقد بودند دچار تردید می‌شوند، خواهد آمد.
از حضرت سؤال کردم؛ چرا آن امام را منتظر می‌نامند؟ فرمودند: چون آن حضرت غیبتی دارد که بسیار طولانی و پایان آن دور است، در آن دوران، مخلصان در انتظار ظهور او هستند و اهل شک و تردید (ضعیف الایمان) منکر اویند. همچنین منکران آن حضرت با یاد شدن حضرت به تمسخر و استهزا می‌پردازند و تعیین کنندگان وقت ظهور به دروغ گویی درباره آن حضرت روی می‌آورند و کسانی که در ظهور آن حضرت تعجیل می‌کنند و خیلی‌ها ـ که خواهان فرا رسیدن موعد آن هستند ـ به هلاکت می‌افتند و فقط کسانی که تسلیم امر پروردگارند نجات می‌یابند.

+ نوشته شده در  جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت   توسط دوستدار  | 

شعر مهدوی

 

هوا صاف است... مشغولند دهباشان به دهباشی

و چوپانان به چوپانی، كشاورزان به سمپاشی

كسی انگار يادش نيست، اينجا جای تو خالی ست

و قصر انتظارت هست در حال فروپاشی

كسی ديگر نمی ترسد كه هر شب بادهای مست

رها هستند بين كوچه ها سرگرم عياشی

ولی نه... آن طرف تر، پشت پرچين های پاييزی

نسيم آماده است آيد به پابوس تو فراشی

خبر می آورد "باباخبر" از روزهايی كه

نمی ترسند گنجشكان دگر از حوض نقاشی

به زودی می رسی با بقچه ای از ياس در دستت

به ياد مادرت در كوچه هامان ياس می پاشی

به زودی مي رسی... تا پيش از آن هر شب دعاگويم

سلامت باشی ای خورشيد دل ها هركجا باشی

 

مطهره عباسيان

برگرفته از

+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۵ساعت   توسط دوستدار  | 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
حضرت زهرا (س) فرمودند: »بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. (دلال الامامه و کنزالعمال ، ج‌ 7، ص225)

+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم اسفند ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
توكّل و اطمينان به استجابت دعا در مسجد جمكران جناب مستطاب آقاى حاج حبيب اللَّه بيگدلى (از اخيار قم و والد محترم صديق مكرّم جناب آقاى حاج شيخ مهدى بيگدلى) فرمود: مرحوم آقاى حاج شيخ عباس قمى -محدّث معروف- برادرى داشت به نام حاج مرتضى، اين مرد كاسب بود و چندان سوادى نداشت، امّا بسيار متديّن و خوش عقيده بود. روزى همسرش مى‏گويد: براى دخترمان رفته رفته بايد جهيزيه فراهم كرد. وى در جواب مى‏گويد: فعلاً وقت شوهر كردن او نيست. هر زمان به سنّ مقتضى رسيد، به مسجد جمكران مى‏روم و ترتيب كار را مى‏دهم. بعد از چند سال همسرش مى‏گويد: حالا وقت تهيه جهيزيه است، زيرا دختر به سن شوهردارى رسيده است.
حاجى مى‏گويد: رفتم مسجد جمكران تا ترتيب كار داده شود. مسجد مى‏رود و شب را بيتوته كرده، دعا و توسّل لازم را به عمل مى‏آورد. فرداى آن شب پياده برمى‏گردد. در اثناى راه، از درخت توتى كه هنگام بهره برداريش رسيده بود استفاده مى‏كند و سپس، زير آن درخت مى‏خوابد. بعد از استراحت راهى منزل مى‏شود. وقتى وارد مى‏شود مشاهده مى‏كند كه مرحوم آيت اللَّه سيد صدر الدين صدر موسوى، از علماى بزرگ قم، با طلبه جوانى در اتاق نشسته‏اند. مرحوم آقاى صدر مى‏فرمايد: كجا بودى؟ نزديك يك ساعت است به انتظار تو هستم. ايشان جريان را گزارش مى‏دهد.
مرحوم آقاى صدر مى‏فرمايد: من آمده‏ام تا دخترت را براى اين روحانى جوان خواستگارى كنم؛ تمام مخارج عقد و عروسى و جهيزيه با خودم مى‏باشد. از دخترت اذن بگير؛ در صورتى كه موافقت نمايد عقد ازدواج را جارى كنم. ايشان مطلب را با همسر و دخترش در ميان گذاشته موافقت آنان را جلب مى‏كند و در همان مجلس، عقد نكاح جارى مى‏شود و تمام هزينه را مرحوم صدر مى‏پردازد و پس از يك هفته، مجلس عروسى برگزار مى‏گردد. "وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ".
داستان حاج سيد مرتضى حسينى
صديق مكرّم آقاى حاج سيد عباس حسينى (واعظ) كه چند ماه قبل مرحوم شد از پدرش مرحوم سيد مرتضى حسينى كه از تربيت شدگان مرحوم حاج شيخ محمّد تقى بافقى است، جريانى را نقل كرد؛ از ايشان خواستم آن را بنويسد، قبول فرمود. چكيده آن نوشته كه نزدم موجود است اين چنين است:
مرحوم سيّد مرتضى، منزل مسكونى خود را به يكصد و هشتاد تومان به طور اقساط پنج ماهه، خريدارى كرده و در سر رسيد اوّلين قسط با تهى دستى روبرو مى‏شود. به مسجد جمكران رفته و به امام زمان‏عليه‏السلام متوسّل مى‏شود.
مرحوم حاج اسداللَّه خرّاز قمى كه از دوستان متديّن مرحوم سيّد مرتضى بوده و حدود چهل سال سيّد براى او روضه هفتگى مى‏خوانده، او را ديدار كرده و مى‏گويد كه در خواب از طرف حضرت ولى عصرعليه‏السلام مأمور شدم اقساط خانه‏ات را بپردازم (ظاهرا حاج اسداللَّه از اصل خريد خانه هم بى خبر بوده) سيّد قبول مى‏كند و تمام اقساط منزل به بركت توسّل به حضرت بقية اللَّه توسط حاج اسداللَّه پرداخت مى‏گردد.
مرحوم حاج سيد عبّاس مى‏گفت: آقاى حاج اسداللَّه، پدرم را وصىّ خود قرار داد. بعد از فوت حاجى، پدرم تمام مراسم واجب و مستحب را براى او انجام داد. آن شب بر اثر خستگى، بعد از نماز مغرب و عشا خوابش گرفت. نيمه شب از جا برخاست. خيال كردم ناخوش است. گفتم: چه شده؟ گفت: الآن حاج اسداللَّه را خواب ديدم. به من گفت: همه كارها را انجام داديد، مگر نماز ليلة الدفن را، تا دير نشده برخيز آن را هم به جا آور. حال مى‏خواهم آن نماز را بخوانم. پدرم به من گفت: سيّد عباس، ببين حاجى در شب اوّل قبرش چقدر فراغ خاطر دارد.
يك داستان آموزنده
در سال ( 1340) شمسى كه در مشهد مقدّس تحصيل مى‏كردم، در يكى از شب‏هاى جمعه به منزل آقاى حاج آقا حسن قمى، فرزند مرحوم حاج آقا حسين قمى (مجتهد معروف) براى استماع موعظه كه خود متصدّى آن بود رفتم. ايشان در ضمن نصايحى كه داشتند، به زائران مرقد مطهر حضرت رضاعليه‏السلام سفارش مى‏كرد كه خودشان را اصلاح كنند و از معصيت اجتناب نمايند، آنگاه فرمود: دوستى دارم از تجّار تهران كه محلّ وثوق مى‏باشد. وى برايم گفت: شريكى دارم كه چندى قبل براى زيارت به مشهد آمد. چند روز بعد از سفر او، در خواب مشاهده كردم كه من هم براى زيارت مرقد مطهر امام وارد حرم شدم. وقتى وارد روضه مقدّسه شدم، ديدم كه حضرت رضاعليه‏السلام در يك بلندى نشسته و وضع زائران خود را مشاهده مى‏كند و به آنان احترام مى‏گذارد.
در اين بين ديدم كه شريك من هم داخل جمعيّت است و دارد اطراف ضريح طواف مى‏كند. ولى وقتى مقابل امام رسيد دستش را براى زدن سيلى به امام، دراز كرد! امام با عقب كشيدن چهره خود آن سيلى را رد نمود. طولى نكشيد كه آن مرد مجدّدا مقابل امام آمد و دستش را به طرف امام دراز كرد! اين بار هم سيلى به چهره امام اصابت نكرد. بعد از مدت كوتاهى براى بار سوم دستش را دراز كرد و يك سيلى به چهره نورانى آن حضرت زد! اين بار سيلى به صورت امام اصابت نمود، به طورى كه رنگ چهره تابناك امام نيلگون گرديد! از خواب بيدار شدم و در فكر فرو رفتم.
بعد از چند روز كه شريكم از سفر برگشت، به ديدار او رفتم و در خلوت، خواب را برايش بازگو نمودم. ديدم رنگ صورتش عوض شد و گفت: اين خواب حقيقت دارد! من مشغول طواف بودم و به يكى از شبكه‏هاى ضريح دست انداختم، در كنارم زنى بود جوان، شيطان وسوسه‏ام كرد و او را به گناه دعوت كردم. آن زن اعتنا نكرد. يك دور ديگر زدم و باز كنار او قرار گرفتم و او را به گناه فرا خواندم. باز آن زن اعتنا نكرد. براى بار سوم، در اثر وعده‏هايى كه دادم، او را رام كردم و از همانجا براى انجام گناه وبى عفّتى همراه خود بيرون آوردم و سر انجام آلوده گناه منافى با عفت شديم.
نگارنده مى‏گويد: اختلاط مرد و زن نامحرم در معرض گناه است. گرچه اين اختلاط در حرم مطهر امام رضاعليه‏السلام باشد. از عيسى‏بن مريم روايت شده است:
ايّاكم والنظرة فإنّها تزرع في قلب الشهوة و كفى بها لصاحبها فتنه".
از نگاه به نامحرم پرهيز كنيد زيرا در دل نگاه كننده تخم شهوات رإ؛''كك كشت مى‏كند و همان براى گرفتارى انسان كافى است".
كرامتى از حضرت معصومه‏ عليهاالسلام
چون تمام نعمت‏هاى مادّى و معنوى اهل قم، به بركت حضرت فاطمه معصومه‏عليهاالسلام است و ما همگى از بركت قبر مطهرش متنعّم هستيم، از انصاف به دور است كه در اين كتاب از فضائلش نشود؛ بر اين اساس چكيده كرامتى را كه صاحب انوار المشعشعين در كتابش به عنوان يك امر متواتر درج نموده، در اين نوشتار مى‏آوريم. ايشان مى‏نويسد: يكى از خدّام آستانه مقدّسه حضرت معصومه به نام ميرزا اسد اللَّه، از ناحيه پاگرفتار بيمارى شقاقلوس (بى حسّى و فاسد شدن عضوى از اندام) گشته، جراحان بالاتفاق نظر به قطع پاى ايشان دادند، تا بيمارى به ديگر اعضا سرايت نكند.
ايشان مى‏گويد: حال كه بناست فردا پايم را قطع كنند، امشب مرا به حرم مطهر حضرت معصومه ببريد. او را به دوش مى‏كشند و به حرم مى‏آورند. خدّام در را بسته و او را به حال خود وا مى‏گذارند، وى از فشار درد تا صبح صادق فرياد مى‏زند. هنگام صبح خوابش مى‏برد و در عالم خواب خانم مجلّله‏اى را مشاهده مى‏كند كه به او مى‏گويد: ترا چه مى‏شود؟ جواب مى‏دهد: پايم فاسد شده و از خدا مى‏خواهم كه يا مرا مرگ دهد و يا شفا بخشد.
آن خانم گوشه مقنعه خود را چندين دفعه به پاى او ماليده مى‏فرمايد: تو را شفا داديم. عرض مى‏كند: شما كى باشيد؟ مى‏فرمايد: فاطمه دختر موسى‏بن جعفر.
او از خواب بيدار مى‏شود و خود را سالم مى‏يابد. فريادش بلند مى‏شود كه در را باز كنيد، شفا گرفتم. خدّام در را باز كرده، وى را خندان و سالم مى‏بينند.
شگفت اينكه مقدارى پنبه نزد او يافت مى‏شود كه هر مريضى آن را به موضع درد خود مى‏ماليد شفا مى‏يافت، ولى در خرابى سيل قم آن پنبه مفقود گرديد.
حضرت معصومه در سال ( 201) قمرى در شهر قم، بعد از هفده روز بيمارى وفات يافت و در مقبره‏اى در محلّ فعلى مدفون گرديد، و بعدها چهار زن ديگر از خواتين اهل بيت‏عليهم‏السلام در كنار او دفن شدند.
ابتدا زينب دختر حضرت جوادعليه‏السلام سقفى از بوريا بر قبر بنا كرد. در سال ( 529) قمرى "شاد بيگم"، از زنان خاندان امير تيمور گوركانى، گنبد منور را ساخت، و در سال ( 925) قمرى به دستور شاه اسماعيل صفوى تجديد بنا شد و بعدا فتحعلى شاه قاجار، گنبد را طلا نمود.
طبق روايتى كه در كتاب "كامل الزيارات" مذكور است، امام جوادعليه‏السلام فرمود:
"وَمن زار عمّتي بقم فله الجنّة"
يا رب چه قشنگ است و چه زيبا حرم قم
چون جنّت اعلا، حرم محترم قم
بانوى جنان، اخت رضا، دختر موسى
دُردانه زهرا و ملائك، خدم قم
اين مژده بس او را كه بهشت است جزايش
هر كس كه زيارت كندش در حرم قم

ماخذ


برچسب‌ها: قم, مسجد جمکران
+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
سالها بود که زمين در حسرت باران حياتبخشي مي سوخت و به کوير خشک تعصبات و عقايد باطل و مرداب خرافات، تبديل شده بود که ناگاه در شبي فراموش نشدني، باران رحمت الهي شروع به باريدن کرد و زمين تشنه را سيراب ساخت و گُلي زيبا، بنام محمد مصطفي(ص) در کوير حجاز، شکوفا شد. آن پيام آور الهي، در شهر مقدس مکّه و در خانواده اي مؤمن و خداپرست، در شب 17 ربيع الاول به دنيا آمد و جهانِ هستي را با وجود مبارک خود، منوّر کرد.

 

اغلب تاريخ نگاران سال ولادت حضرت محمد(ص) را سال عام الفيل(570 ميلادي) نوشته اند. عقيده مشهور ميان شيعيان هفدهم ماه ربيع الاول و در بين اهل سنت دوازدهم اين ماه به عنوان روز ولادت ايشان مطرح است.

 

حضرت محمد (ص) از منظر قرآن:

قرآن شريف پيامبر(ص) را الگو و اسوه تمام آدميان در همه زمان ها و مکان ها مي داند و همگان را به پيروي از او فرا مي خواند. آيات متعددي درباره پيامبر اکرم(ص) در قرآن بيان شده است که گاهي به طور مستقيم و گاهي به شکل غير مستقيم، به معرفي ايشان مي پردازد.

 

به عنوان نمونه در آيه 159 آل عمران مي خوانيم :

" به سبب رحمت خداست که تو با آنها اين چنين خوشخوي و مهربان هستي. اگر تند خو و سخت دل مي بودي از گرد تو پراکنده مي شدند. پس بر آنها ببخشاي و برايشان آمرزش بخواه و در کارها با ايشان مشورت کن و چون قصد کاري کني بر خداي توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد."

Link: آيه 159 آل عمران

 

در اين آيه به بيان شش ويژگي پيامبراکرم(ص) پرداخته شده است:

* مهرباني و نرمش با مردم

* پرهيز از خشونت

* عفو و بخشش خطاکاران

* طلب مغفرت براي خطا کاران

* مشاوره و هم فکري با مؤمنان

* قاطعيت در انجام تصميمات و توکل بر خدا

 

حضرت محمد (ص) در سيماي نهج البلاغه :

با توجه به اينکه نزديک ترين انسانها به نبي گرامي اسلام (ص) و آگاه ترين انسانها به شخصيت آن پيامبر اعظم (ص)، امام علي(ع) است، بهترين راه براي شناخت پيامبر اعظم (ص) مراجعه به سخنان گهربار امام علي(ع) مي باشد زيرا نهج البلاغه اقيانوس بي کراني است از معارف الهي و قرآني. 

 

امام علي(ع) درباره لزوم پيروي و تأسي به نبي گرامي اسلام (ص) در نهج البلاغه تأکيدات فراواني دارند و از جمله مي فرمايند:

"و حقيقتاً مقتدا قرار دادن رسول اکرم (ص) براي تو کافي است. از پيامبري که پاکيزه ترين و پاک ترين مردم است پيروي کن، زيرا راه و رسمش سرمشق و الگويي است براي هر کس تأسي جويد و انتسابي است عالي براي هر کس که بخواهد منتسب گردد، و محبوب ترين بندگان خداوند کسي است که از پيامبرش سرمشق گيرد و قدم جاي قدم او گذارد"

Link: نهج البلاغه خطبه 160

 

ولادت امام جعفر صادق(ع) :

امام جعفر صادق (ع) نيز در روز جمعه، ، هفدهم ربيع‏الاول سال 83 قمري (به هنگام طلوع فجر و به روايتي در روز دوشنبه ) ديده به جهان گشود و عالم انساني را با انوار طيّبه خويش تابناک نمود. شيعيان و محبّان اهل بيت(ع)وي را به "صادق آل محمد(ص)" مي‏شناسند. زيرا آن حضرت، هرگز سخني جز راست و درست، چيزي نفرمود.

آن حضرت با تشکيل حوزه علميه و تعليم شاگردانش، تحول شگرفي در جهان اسلام و مذهب شيعه پديد آورد و جهانيان را با اسلام ناب محمدي (ص) و مکتب حيات بخش اهل بيت (ع) آشنا ساخت. به همين جهت، وي را پايه گذار مذهب "اماميه" دانسته و شعيان امامي اثناعشري را "شيعه جعفري" مي‏گويند.

 

امام جعفر صادق (ع) :

هر كه به يك زندگي ساده از خدا راضي باشد خدا هم به عمل اندك او راضي شود.

(اصول كافي ، ج 3 ، ص 207)

 

موج همراه، ميلاد بهانه خلقت، نبي اکرم(ص) و ششمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت، امام جعفر صادق(ع) را به شما خانواده محترم بادصبا تبريک عرض مي نمايد.

 

التماس دعا

موج همراه

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم دی ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 

امت واحده

نويسنده:مرحوم علامه محمد تقي جعفري

براي ورود به بحث و تحقيق پيرامون وحدت امت اسلامي، نخست بايد دو مسأله را در نظر بگيريم:اول:بدان جهت که امت اسلامي داراي هويت ديني است، بايد تعريف روشني درباره "معناي کلي دين"بدست دهيم. دوم:"ريشه اصلي امت اسلامي"را بررسي نماييم.
 

 

تعريف معناي کلي دين
 

در تعريف دين مانند ساير حقايق مربوط به ارزشهاي "حيات معقول"انساني ،اختلاف نظرهايي وجود دارد که معمولا ناشي از شرايط ذهني واطلاعاتي است که تعريف کنندگان درباره دين و مختصات آن دارند.بحث وتحقيق در آن اختلاف نظرها و علل ونتايج آنها در اين مقاله ضرورتي ندارد،لذا مي پردازيم به بيان جامع مشترکي که در تعريف هاي صاحب نظران درباره دين وجود دارد:دين عبارت است از اعتقاد به وجود خداوند آگاه وعالم وقادر وغني وعادل مطلق و جامع همه صفات کماليه که جهان هستي را بر مبناي حکمت و عدل آفريده و انسان را در ميدان مسابقه براي وصول به کمالبه حرکت در آورده.مبدا ومقصد اين حرکت همانگونه که فطرت سليم انسانها دريافته است در آيه اي از قرآن مجيد چنين آمده است :انا لله وانا اليه راجعون (ما از آن خداييم و ما بسوي او باز ميگرديم).راهنمايان وتنظيم کنندگان اين حرکت عقل ووجدان انساني وپيامبران الهي هستند که خداوند اينان را در ميان مردم مبعوث فرموده و جانشينان آن پيامبران، علماء رباني هستندکه ادامه دهنده راه آنان مي باشند.اولين پيامبر حضرت آدم ابو البشر و آخرين پيامبران، حضرت محمد بن عبدالله صلوات الله عليهم اجمعين هستند.کتاب آسماني حضرت محمد(ص)قرآن مجيد است که بدون کم و زياد اينک باقي است.آنچه مي تواند حيات انسان را در اين جهان هستي، داراي فلسفه وهدف قابل قبول نمايددين به همين معني است.يعني با توجه به همه ابعاد مربوط به موجوديت انساني و تفکراتي که تا کنون درباره فلسفه و هدف زندگي او ثبت شده ،هيچ متفکر و مکتبي بدون پيدا کردن پاسخ معقول و قانع کننده اي براي چهار مسئله زير ، توانايي تعين و شناخت هدف و فلسفه معقول و قانع کننده براي زندگي را نخواهي داشت:-ارتباط انسان با خويشتن – ارتباط انسان با خدا – ارتباط انسان با جهان هستي – ارتباط انسان با همنوع خود.در تعريف مورد قبول ما از دين، پاسخ معقول به چگونگي اين چهار ارتباط ،ملحوظ شده و هدف وفلسفه زندگي انسانها، بطور قانع کننده اي تبيين گشته است.

ريشه امت اسلامي
 

منظور از امت اسلامي ،مردم جوامعي هستند که دين اسلام را بعنوان آيين ودين سعادت بخش در دو قلمرو مادي و معنوي پذيرفته اند.بنابر اين، عوامل اساسي گرايش به دين اسلامو نيز ريشه اصلي دين اسلام مي پردازيم.
الف:عوامل اساسي گرايش به دين اسلام
عوامل متعدد در گرويدن مردم جوامعي از جهان به دين اسلام موثر بوده اند.اين عوامل را ميتوان به دو قسم عمده بر شمرد:
1:انگيزه هاي گريز از عوامل اختلال در زندگي مطلوب، مانند فساد اجتماعي سياسي و فرهنگي ،ستم فرمانروايان،ظلم اقتصادي و ديني و غيره.اين عوامل، گريبانگير جوامع بسياري بوده و در گريز به سوي اسلام تا ثير مهمي داشته اند.به عنوان نمونه، اختلافات و کينه توزي ها ي خونبار مرسوم در جوامع پيش از اسلام، بخصوص در بين اعراب و ساکنانشبه جزيره عربستان، و جنگهاي طولاني و تحميلي فرساينده ،باعث جذب مردم به سوي اسلام گشت. اين خشونت هاي غير انساني و مستمر، نه تنها مردم آن دوران را از حياتي هدف دار محروم ساخته بود، بلکه رنگ خون، و رنگ حيات را در چشمان آنان چنان مات کرده بود که گويي نوعي ضديت با حيات طبيعي هر فرد در درون مردم پديدار گشته بود. بديهي است که تعدد جنگها، فرصتي براي شکوفايي فرهنگي و حقوقي و ديني واقتصادي جامعه باقي نمي گذارد، زيرا همه اين امور بر مبناي احترام به حيات و کرامت و آزادي معقول انسان استوار است. مفاسدي مثل اسير گرفتن زنان طايفه يا ملت مغلوب و زنده بگور کردن دختران و غارت گري ها و برده گري ها، همه از انواع اختلال در زندگي مطلوب محسوب مي شود، بدين جهت بود که پس از ظهور اسلام، وقتي مردم با حقوق پايه اي حيات و کرامت وآزادي معقول موجود در عقايد اسلامي آشنا شدند، در واقع طعم حيات را چشيدند وترديد نيست که در اين صورت، از خصومت وجنگ و کشتار بيزار ميگردند و آن وحدت آرماني که ناشي از محبت انسانها به يکديگر است ،امکان تحقق مي يابد.آيه 103 از سوره آل عمران اين حقيقت را چنين بيان نموده است:"و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمه الله عليکم اذ کنتم اعداءفالف بين قلوبکم فاصبحتم اخوانا و کنتم علي شفا حفره من النار فانقذکم منها"(و همهگي به ريسمان خداوندي چنگ زنيد و پراکنده نشويد و نعمت خدا بر شما را به ياد بياوريد که بين شما دشمناني بود و خدا ميان دلهاي شما الفت انداخت و با نعمت خداوندي با يکديگر برادر شديد و شما بر لبه پرتگاه سقوط بوديد و خداوند شما را از آن نجات داد.
2:اتگيزه هاي محرک در خود اسلام بوده است . ترديدي در اين حقيقت نيست که براي نخستي بار اسلام بوده است که حقوق پايه اي سه گانه (حق حيات و حق کرامت و حق آزادي معقول)را بطور جدي مطرح کرد و اين حقوق جزءمتن اسلام مقرر شده است.همچنين تشويق ودستور بسيار جدي به تحصيل علم و معرفت به طور عام از خصوصيات ويزه اسلام است. اين تشويق ها به حدي در پيشبرد آرمانهاي علمي و صنعتي موثر بود که به شهادت همه مورخاني که در تاريخ تحولات علم و صنعت تحقيق کرده اند، نه تنها علم را از ديدگاههاي فلسفي محض و تجريد گرايي به صحنه مشاهده ها و تجربه ها در آوردند، بلکه علم را از سقوط حتمي نجات دادند. از طرف ديگر، عقايدي که اسلام براي بشريت عرضه کرد فطري و ساده ومنطقي وخرد پسند بود. مغز بشري براي درک اين عقايد نه تنها به اضطراب وتلاطم نيازمند نبود، بلکه بدان جهت که بازگو کننده فطرت او بود، براي آگاهان انبساط و ابتهاجي بوجود مي آورد. بديهي است براي اينکه در جامعه اي شخصيتها يي نظير نظامي و ناصر خسرو و مولوي وسنايي وعطار وسعدي وحافظ وفاريابي و امثال اينان ظهور کنند فرهنگي بسيا غني و جاوداني لازم است که اسلام، در اختيار آنان گذارده بود. احکام و تکاليفي که اسلام براي انسانها مقرر کرد، بر مبناي "حيات معقول"است که به مقتضاي اصل وحدت و برابري نسانها در پيشگاه خداوند بدون تاثير نزاد و رنگ ومحيط ،و به مقتضاي اصل "مشروط بودن تکليف به حد قدرت"امکان پذيرش خود را براي همه جوامع و در همه زمانها، فراهم ساخت.
ب:ريشه اصلي دين اسلام
اگر تعريف دين را همانگونه که در آغاز مقاله آمد، بپذيريم و با نظر به مجموع معلوماتي که بشر تا کنون درباره نيازهاي اساسي خود بدست آورده، و بايد بپذيريم ريشه اصلي دين اسلام را هم بدست خواهيم آورد.ريشه اصلي دين اسلام از دو رکن تشکيل ميشود که عبارتند از رکن درون ذاتي و رکن برون ذاتي.
1:رکن درون ذاتي:عبارتست از "انديشه وتعقل سالم"و "وجدان"که دو عامل اساسي از فطرت انساني مي باشند.با توجه دقيق به عقايد و احکام اسلامي، هيچ يک از اين احکام نه تنها مورد اعتراض عقل سليم و وجدان پاک نيست بلکه مورد تاييد آن دو عامل اساسي معرفت و عمل نيز مي باشد. اثبات اين ادعا مستند به سه دليل است:دليل اول اينکه عقايد اسلامي و علل احکام اگر به طور روشن بيان شوند خود همان اصول کليه هستندکه در امتداد قرون واعصار و در همه جوامع به شکلهاي مختلف به عنوان زير بناي عقيدتي مورد قبول بوده است. از طرف ديگر، اگر عقايد جوامع گوناگون در طول تاريخ به طور کامل تحليل شود، مي توان اشول کلي اسلام را بطور ظريف در آنها مشاهده نمود.دليل دوم :دستورات شديد و توصيه هاي بسيار اکيد منابع اسلامي (قرآن وسنت پيامبر و ايمه معصومين)درباره تقويت وشکوفا ساختن عقل وانديشه وقلب و وجدان و پيروي از اينهاست.در آيات قرآني تعداد آيات مربوط به لزوم فعاليت هاي عقلي و حکمي بسار زياد است. شمه اي از اين آيات را بر حسب موضوع و با ذکر تعداد آنها در قرآن در زير مي آوريم:
 

شماره آيات مربوط به لزوم فعاليت هاي عقلي و حکمي
 

1:تقويت عقل و پيروي از آن:40 آيه
2:تفقه (فهم دقيق): 15 آيه
3:تفکر: 17 آيه
4: تدبير: 4 آيه
5: لزوم قرار گرفتن در شمار خرد مندان و عقلا:15 آيه.
6:تحصيل شعور و آگاهي و هشياري:21 آيه.
7:تحصيل و پيروي از علم وفرار از جهل:100 آيه.
8:لزوم فرا گيري حکمت و اينکه تعليم حکمت از اهداف عاليه بعثت پيامبران است:20 آيه.
9:نظردر جهان هستي براي درک آن:20 آيه.
10:دستور به ديدن وشنيدن وپذيرش واقعيات صحيح:18 آيه.
11:قلب:35 آيه.
با در نظر گرفتن اين همه دستور و تشويق به برقرار ساختن ارتباط با واقعيات از طريق عوامل گوناگون درک ودريافت و تعقل ،مي توان تصديق کرد که چيزي خلاف عقل و وجدان در عقايد و احکام اسلامي وجود ندارد.و دليل سوم، همانا قرار دادن عقل به عنوان اثبات کننده عقايد و يکي از منابع اثبات احکام اسلامي است.مسلما اگر از بعضي مناقشات لفظي و موردي صرف نظر کنيم، خواهيم ديد که همچنانکه مکتب شيعه اصول عقايد را مستند به عقل مي داند و عقل را يکي از منابع چهارگانه اصلي (کتاب و سنت واجماع و عقل)محسوب مي دارد، مکتب سنت نيز با در نظر گرفتن مقداري تاويل و انعطاف معقول عقل را از منابع قرار داده اند.
2:رکن برون ذاتي:عبارتند از پيامبران الاهي که از طرف خدا براي ارشاد و توجيه مردم به هدف اعلاي حيات بوسيله عقايد و احکام ديني مبعوث شده اند و همچنين اوصياي پيامبران آن گروه علماي رباني که معرفت و عمل آنان به حقايق ديني به درجه اي از عظمت رسيده است که شايسته هدايت و ارشاد مردم مي باشند.در اينجا، براي اثبات ضرورت وجود هر دو رکن در ريشه اصلي دين اسلام يعني ضرورت فعاليت عقل سليم و وجدان وضرورت ارشاد مردم از طرف پيامبران مي افزييم که بايد در نظر گرفت که ميدان فعاليت عقل سليم و وجدان، دو حوزه بسيار با اهميت است:
حوزه يکم:اثبات اصول کلي "حيات معقول"مطرح در دين است که عقل و وجدان عامل اصلي اين اثبات به شمار مي آيند.مثلا حکم به اينکه جهان وانسان تبلور گاه قانون است ،جهان وانسان داراي معني هستند و اين معني همان هدف والايي است که خداوند براي خلقت انسان وجهان تعيين فرموده است حکم به اينکه انسان با داشتن آن همه عظمت ها و استعدادها ،نمي توادن موجودي بيهوده و رها به حال خود مانند حيواناتي که فقط با فعاليت غرايز حيواني خود را اداره مي کنند باشد.يعني انسان، فوق خور وخواب وشهوت و اجراي غضب و ديگر پديده هاي حيواني ،مکلف به تکاليف است که عمل به اين تکاليف موجب تکامل او مي گردد.حکم به اينکه تنظيم ارتباطات چهار گانه (ارتباط انسان با خويشتن و ارتباط انسان با خدا و ارتباط انسان با جهان هستي و ارتباط با همنوع خود)از تکاليف انسان است ،حکم بر لزوم خود شناسي و هماهنگي و اتحاد در اصول روش زندگي معقول همه افراد جامعه بشري و عدم تعدي به آنان، همه اين احکام، در حوزه يکم فعاليت عقل سليم و وجدان قرار مي گيرند.
حوزه دوم:عبارت است از صدور احکام کلي در شئون و کيفيت زندگي فردي و اجتماعي مانند حکم به ضرورت عدالت، اجتناب از درغ و تزوير وخيانت و فحشا ومنکرات و هرگونه زشتي هاي منافي با شخصيت سالم انساني .صدور چنين احکامي از فعاليت هاي عقل سليم و وجدان است که دين اسلام نيز بر آنها تاکيد مي ورزد و لذا در اصطلاح فقهي چنين احکامي را "امضايي" مي خوانند و نه " تاسيسي".
اما دليل ضرورت بعثت و رسالت و راهبري راهنمايان فوق الطبيعه(پيامبران الهي)و اوصيا آنان و حکما و علمايي که در علم و عمل شايستگي وساطت بين ماوراي طبيعت و طبيعت را تحصيل کرده اند، اينست که به شهادت همه تاريخ بشر، سرگذشت تاريخ انسان سرشار از خون و انحراف و خود محوري و جهل درباره مصالح ومفاسد واقعي بشر است.انسان در جريان يک زندگي طبيعي قرار گرفته که از عدم آگاهي او نسبت به حقيقت زندگي و آن حيات معقول که ميتواند موجوديت او را از همه جهات تفسير و توجيه نمايد، گواهي مي دهد.قوانين ومقرراتي را که وضع کرده، در واقع فقط براي تنظيم همان زندگي طبيعي است که ناآگاه و بي اختيار در مقابل آن قرار گرفته است . به همين علت است که "روسو"مي گويد:"براي کشف بهترين قوانيني که به درد ملل بخورد، يک عقل کل لازم است که تمام شهوات انساني را ببيند اما خود هيچ حس نکند؛ با طبيعت هيچ رابطه اي نداشته باشد اما آن را کاملا بشناسد.سعادت او؛وابسته به ما نباشد ولي به سعادت ما کمک کند؛و بالاخره به افتخاراتي اکتفا نمايد که به مرور زمان علني گردد،يعني در يک قرن خدمت کند و در قرن ديگر نتيجه بگيرد.بنابراين؛فقط خدايان ميتواند چنانکه شايد و بايد براي مردم قانون بياورند".
مقصود "روسو"ي يکتاپرست از خدايان؛بدون شک پيامبران الهي است که نمايندگان خداوند بر روي زمين هستند.علاوه بر اين،با در نظر گرفتن کثرت اشتباهات و خطاهايي که در عقول جزيي و نظري مردم همه دوران ها وجود دارد،اين نگراني براي کساني که ميخواهند پاسخ قانع کننده اي بر سوالات زندگي خود –مخصوصا در ارتباطات چهارگانه-بيابند؛همواره وجود دارد.چنين هراسها از بروز اشتباه در انسان،بدون تکيه بر وحي منتفي نخواهد گشت،زيرا هر انساني مي داند که تشخيص مصالح ومفاسد واقعي موجوديت او،با آن همه ابعاد گوناگون حيات،به سادگي قابل درک نمي باشد.
 

مبناي وحدت اُمت اسلامي
 

منشا حقيقي وحدت امت اسلامي ، همانا دين اسلام است.اين منشا ،ريشه اصلي خود را از فطرت سليم انسان ميگيرد که خداند متعال در نهاد مردم همه جوامع به وديعت نهاده است . تحولاتي که اين دين فطرت در طول تاريخ داشته، فقط مربوط به فروع جزيي احکام بوده است که از تنوع موقعيت هاي حياط انساني در جوامع مختلف سرچشمه گرفته است . و اصول و مبادي کلي که من دين الهي را تشکيل ميدهند، همواره در طول تاريخ متحد بوده اند . بنابراين، از نظر ما ،مبناي وحدت امت اسلامي مستند به همان دين فطري انساني است که همه پيامبران الهي آن را به بشريت تبليغ نموده و متن کامل آن پس از حضرت نوح و پيامبران پيشين به وسيله حضرت ابراهيم ابلاغ شده و يهود و مسيحيت نيز خود را وابسته به آن مي دانند . ارکان و اجزا اصلي دين فطرت که ملت اسلامي بايد آن ها را دارا باشد ، از دو طريق اثبات مي شود :
1- قرآن مجيد که حاوي اثبات توحيد خالص "اعتقاد به يگانگي خداوند و شريک ندشتن او به طور مطلق و لزوم اعتقاد به صفات کمالي خداوند و سلب صفات نقص و وابستگي از خداوند" مي باشند .
2- معاد و ابديت که بدون آن دو حيات انسان ها در اين دنيا قابل تفسير و توجيه قانع کننده نمي باشد .
3- نياز بشر به پيامبران که حقايق فوق حواس و عقل او را در وصول به کمال واقعي که هدف زندگي او در اين دنيا است به او آموزش دهند . اين نياز فقط با بعثت پيامبران و اوصيايي که بعد پيامبران کار تبليغ را ادامه ميدهند مرتفع خواهد شد .
4- عبادت ها و تکاليفي که براي بر قراري رابطه کشش به بارگاه خداوندي ضرورت دارند . مانند نماز و حج .
5- انجام دادن کارهاي نيک بطور عام که ضروري ترين آنها همانا کوشش براي برآوردن نياز هاي مادي و معنوي معقول مردم ميباشد .
ب:اين اصول و ارکان و اجزا اصلي دين فطرت از راه عقل سليم نيز به خوبي اثبات شده و در کتب فلسفي و کلامي مشروحا مورد تحقيق قرار گرفته اند . اين اصول و ارکان و اجزا از يک وحدت عالي در به فعليت رسانيدن استعداد هاي آدمي برخوردارند که همان دين فطرت است که خداوند بر حضرت ابراهيم خليل الله (علیه السلام) وحي فرموده است:و جاهدوا في الله حق جهاده هوا جتباکم و ما جعل عليکم في الدين من حرج مله ابيکم ابراهيم هو سماکم المسلمين من قبل .(و جهاد کنيد در راه خدا آنچنان که شايسته جهاد براي اوست ،او شما را برگزيده است و خداوند براي شما مشقتي در دين قرار نداده است . اين همان دين پدرتان ابراهيم است او شما را پيش از اين مسلمان ناميده است ). آيات ديگري در قرآن ثابت ميکنند که دين ابراهيم همان دين فطرت است که بر همه پيامبران نازل شده است : شرع لکم من الدين ما وصي به نوحا والذي اوحينا اليک و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيمو الدين ولا تتفرقوا فيه.
(براي شما از دين همان را تشريع کرده است که به نوح توصيه فرموده و آنچه را که به تو وحي کرديم و آنچه را که به ابراهيم و موسي (علیه السلام) توصيه نموديم اينکه دين را بر پاي داريد و در آن پراکنده نشويد ). و قطعي است که فطري آدمي همان گونه که در منطقه "آنچنان که هست" يک حقيقت است در منطقه "آنچنان که بايد و شايد" که به موقعيت شخصيت ايده آل "النفس المطمئنه" ميرسد ،يک حقيقت ميباشد، زيرا تجزي و تلاشي فطرت و شخصيت دليل آن است که نتوانسته لست از عرضه قوانين جبري و نا آگاه ماديات که در مجراي تجزيه و ترکيب است بالا تر برود.و هر اندازه که شخصيت متعالي شود به وحدت عالي تر نائل ميگردد.
 

طريق رسانيدن فطرت انساني با دين فطري به کمال خود
 

توجه دقيق و جدي به وحدت يافتن آن حقايق والاي انساني است که در شخصيت حضرت ابراهيم با عمل به علل و اسباب آنها شايستگي موصوف شدن به صفات عاليه انساني را يافته است . صفاتي که خداوند متعال در قرآن مجيد به حضرت ابراهيم نسبت داده ، دلالت قاطع ارند براينکه آن حضرت به جهت اعتقاد به عالي ترين اصول و حقايق دين الهي و عمل به همه تکاليف ديني که متوجه او بود شايسه امامت کلي الهي گشته است که دين او متن اصلي همه اديان آسماني ميباشد . و چون امامت درجه متعالي ترين از درجات کمال است لذا وحدت شخصيت را در عالي ترين انسجام صفات فاضله آن نشان ميدهد. بعنوان نمونه : و اذکر في الکتاب ابراهيم انه کان صديقا نبيا.(به ياد آوريد در کتاب ابراهيم را که او صديق «بسيار راستگو و راست کردار» بود ).
دارنده اراده جدي بر تامين معاش مردم : و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من امن منهم بالله و اليوم الآخر ... (و در آن هنگام که ابراهيم عرض کرد : اي پروردگار من اين جا را شهري امن قرار بده و از ثمرات آن کساني را که ايمان به خدا و روز قيامت آورده اند روزي فرما .) اين آيه از آن جهت باز گو کننده ارداه جدي حضرت ابراهيم بر تامين معاش مردم با الطاف خداوندي است که در حال نيايش گفته شده است و آنچه که در حال نيايش گفته شود و آنچه که خواسته شود ، جدي و با اهميت است زيرا نيايش آن هم از حضرت ابراهيم خليل با عظمت ترين حال ما بين بنده نيايشگر و خدا است .و منظور از ثمرات شامل همه محصولاتي که مفيد حيات طبيعي انسان ها است ميباشد . آخر آيه 126 از سوره بقره چنين است : و من کفر فامتعه قليلا ثم اضطره الي عذاب النار و بئس المصير. ( و هرکس کفر بورزد او را در اين دنيا از مزاياي اندکي بهره ور ميسازم و سپس او را به عذاب آتش مجبور مي نمايم و اين عذاب پايان بس بدي است ).
توضيح اين که حضرت ابراهيم خليل (علیه السلام) به جهت اجتناب شديدي که از کفار داشت ، فقط مردم با ايمان را مورد دعا براي تامين معاش قرار داد ولي خداوند متعال قانون عمومي زندگي در اين دنيا به آن حضرت گوشزد فرمود که من حتي کساني را که کفر مي ورزند روزي ميدهم ولي سرانجام به جهت اعمال زشت و عقايد باطل و تبهکاريها که مرتکب شده اند به عذاب دوزخ مبتلايشان مي نمايم .
و نيز توبه کننده ( البقره آيه 128 ) قرار گرفته در مجراي رشد (البقره آيه 129 ) مبارزه با بت پرستي (الانعام آيه 74 و الانبيا آيه 57) سالک و ارائه کننده راه امن (الانعام آيات 80تا83 ) عمل کننده به پيمان (التوبه آيه 114 ) بردبار و نيايشگر ( هود آيه 75) ، ترحم کننده به بندگان خدا (ابراهيم آيه36 ) عبادت کننده (النحل آيه 120) گوياي حق ( الشعرا آيه 85 ) توکل کننده بر خدا (الممتحنه آيه 4 ) بينا بر ملکوت آسمان ها و زمين (الانعام آيه 75 ) دستور دهنده بر اتحاد (الشوري آيه 13) دوري از کفار و تبهکاران (الممتحنه آيه 4) .هر يک از صفاتي که در قرآن مجيد به حضرت ايراهيم خليل نسبت داده شده است کمالي است محصول کار و کوشش آن حضرت در راه تحصيل فضائل عالي انساني که در ديني که خدا به او وحي کرده است، مورد دستور قرار گرفته است ، و يا از فعاليت وجداني او است که با بدست آوردن طهارت معنوي پاک و منزه ميباشد و عمل به فعاليت وجدان منزه خود يکي از دستورات ديني است که به او وحي شده است . و همان گونه که گفتيم : همه اين صفات فاضله که حضرت ابراهيم با آن ها متصف بوده است ،اجزا يا ابعاد تشکيل دهنده شخصيت واحده ابراهيم است که از مجراي ماديات متلاشي کننده فرا تر رفته و به وحدت تجردي نائل آمده است و آنچه که پيروي از دين ابراهيم براي مسلمين نتيجه خواهد داد ، لزوم ساختن چنين شخصيت است به مقدار توانايي و امکانات که لايکلف الله نفسا الا وسعها (خداوند هيچ انساني را به بيش از طاقت و قدرت او مکلف نمي سازد).
 

وحدت امت اسلامي و طرق وصول به آن
 

باتوجه به ريشه اصلي امت اسلامي و متن مشترکي که نهتنها عامل وحدت همه مذاهب وفرقه هاي اسلامي ،بلکه عامل هماهنگي همه اديان توحيدي ابراهيمي بايد قرار گيرد،نمي بايست اختلاف مخل بر هم زيستي معقول وهماهنگ اديان توحيدي بوجود آمده باشدچه آن متن مشترک ،مي تواند زدگي اسلامي معقول را تامين نمايد.در قرآن مجيد،گذشته از آياتي که به پيروي از دين حضرت ابراهيم (علیه السلام) دعوت مي نمايد،آياتي وجود دارد که زمينه هاي مشترک هم ارباب اديان حقه،در آنها بيان شده است:قل يا اهل الکتاب ،تعالوا الي کلمه سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نسرک به شيئا و لا يتخذ اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا با نا مسلمون.(بگو اي اهل کتاب ،بياييد به يک کلمه مشترک ميان ما و شما اتفاق داشته باشيم و آن اينست که نپرستيم جز خدا را و چيزي را به او شريک قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را خداياني جز خدا اتخاذ نکند و اگر "از اين دعوت تو "روي گردان شدند،بگوييد شاهد باشيد به اينکه ما مسلمان هستيم) (آل عمران آيه 64).
اما ملاحظه مي شود که علي رغم متن مشترک و ريشه هاي مشترک اديان توحيدي،مواردي از اختلاف بين اين اديان به ظهور رسيده است.البته اختلاف نظر يک پديده ضروري در مسائل نظري است ،چه اختلاف نظري در بين صاحب نظران يکي از بديهي ترين پديده هاي معرفت پويا است که انکار يا ترديد در آن،يا ناشي از بي اطلاعي است و يا از ناتواني در رويارويي فکري با مسائل نظري سرچشمه مي گيرد.اين پديده به قدري شايع است که نمي توان حتي دو متفکر صاحب نظر در يک رشته واحد را پيدا کنيد که آن دو،در همه تعريفات و مواد استلال وروش، در همان رشته اتفاق نظر داشته باشند.با اين حال،همواره تعدادي از اصول کلي در مسائل نظري، ،چه در قلمرو علوم و چه در فلسفه و اخلاقيات و حقوق واقتصاد وسياست،و چه در هنر وادبيات و غير اينها مورد اتفاق همه صاحب نظران قرار مي گيرند. اگر اختلاف نظرها در تفسير و تطبيق آن اصول کلي دور از غرض ورزيها و بازيگريهاي تصنعي باشد،نه تنها هيچ گونه ضرري بر اتفاق نظر در آن اصول کلي مشترک وارد نمي آورد، بلکه موجب دقت وگسترش بيشتر در معارف مربوط و برخورداري بهتر از آناصول کلي مي گردد.تاريخ اسلام در همه مسائل نظري شاهد اختلاف آرا و عقايد بوده است و اين اختلاف،تا آجا که به اصول کلي مشترک اخلالي وارد نياورده،رايج ومورد استقبال بوده است و حتي به عنوان يک امر ضروري تلقي شده است. حتي در اصول کلي مشترک،مثل توحيد،نبوت،رهبري بعد از پيامبر،معاد،صفات خداوندي و قرآن نيز مباحث نظري فراوان مطرح شده و نه تنها اغلب موجب آن نشده که متفکران اسلامي يکديگر را تکفير کنند، بلکه عامل گسترش وعمق معارف حکمي وکلامي نيز گشته است.اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق ،مانند نماز،روزه،حج،جهاد،ابواب گوناگون اقتصادو کيفرها (حدود وديات)و غير آن که بسيار فراوان ورايج اند،بديهي تر از آنست که نيازي به بحث و تحقيق داشته باشد.اما در هر حال،ميتوان اختلاف را به دو نوع تقسيم کرد:
 

الف:اختلاف معقول
 

اختلاف معقول عبارت است از اختلافي که ناشي از چگونگي اطلاعات مربوط به مسئله و استعداد ها،مخصوصا نبوغ وعموم موضع گيري هاي طبيعي و قانوني است که اشخاص در ارتباط با حقائق دارند،مانند اختلاف نظر در دريافت واقعيات عالم هستي از ديدگاه علوم نظري و فلسفه ها. اين همان اختلاف معقول است که نه تنها نبايد مورد ترديد و انکار قرار بگيرد،بلکه موجب گسترش و عمق بيشتر در معارف نيز مي گردد.روايت معروف اختلاف امتي رحمه(اختلاف امت من رحمت است)(سفينه البحار،محدث قمي ج2ص42)،اشاره به همين اختلف معقول مي نمايد. بر اساس همين نگرش بوده است که اکثريت قريب به اتفاق دانشمندان اسلامي،چه در فقه و اصول و فهم احاديث،چه در فلسفه وکلام و ادبيات و غير ذلک با کال رضايت به بحث وکاوش و اظهار نظرهاي مختلف مي پرداختند و هيچيک ديگري را خارج از اسلام تلقي نمي کرد. اگر به تاريخ اسلام بنگريم،خواهيم ديد که علماي فراواني در حضور علمايي که در مسائل نظري هم راي آنان نبوده اند، شاگردي کرده اند و کتابهاي يکديگر را مورد شرح و تحقيق قرار مي دادند. مثلا کتاب تجريد الاعتقاد تاليف خواجه نصير الدين طوسي از بزرگترين علماي شيعه مورد شرح ملا علي قوشجي از علماي اهل سنت قرار گرفته است و کتاب المحجه البيضاء ملا محسن فيض، از مشاهير علماي شيعه، در شرح وتحقيق احياء العلوم غزالي که از معروفترين علماي اهل سنت است تاليف شده است.
 

ب:اختلاف نا معقول
 

عبارت است از اختلافي که ناشي از عوامل غير قانوني وانحرافي مي باشد، مانند پشروي از هو ي و هوس که از مهمترين نمودهاي آن، خود نمايي و شهرت پرستي است. در طول تاريخ، کساني بوده اند که خواسته اند خود را مطرح کنند و با تظاهراتي مثل آزاد فکري، آزادي راه وآزادي بيان، اما در حقيقت با عشق به قدرت، مشهور شوند. عشقي که نهايت ناتواني اثبات مي کند. همانگونه که در سازندگان و ترويج کنندگان مذاهب دروغين مي بينيم، يکي از اساسي ترين عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاريخ، ايجاد اختلاف در عقيده يا عقائد مردم يک جامعه بوده است. اين جريان، نه تنها موجب پراکنندگي افکار و عقائد و ايده آل هاي متحد کننده يک جامعه مي گردد، بلکه گاهي عامل شديد ترين خصومت ها وتضادها در ميان مردم يک يا چند جامعه مي شود که در عمق، افکار و عقائد مشترک بسياري با يکديگر داشته اند. چون عقايد و آرمانها تفسير کننده هدف و فلسفه حيات انسانهاست، بازي با آنها يا بوجود آوردن اختلاف هاي نا معقول ميان انسانها براي نيل به قدرت، يکي از ضد انساني ترين روشهاي قدرت طلبان محسوب مي شود. از زمره ديگر انواع اختلافات نامعقول، آن است که ناشي از شطرنج بازيهاي ذهني در علوم نظري است که فقط براي ارضاي حس تخيل و اعتلاء طلبي در امور فکري محض بر مي خيزد. بدين ترتيب ، با کمال صراحت مي توان گفت که اختلاف در مسير رقابت هاي سازنده،مطلوب ترين عامل پيشرفت معرفت و عمل است و بدون آن، هيچ گونه حرکت تکاملي در حوزه دو حقيقت مذکور (معرفت وعمل) امکان پذير نخواهد بود. در دين اسلام، هرگز چنين دستوري وجود ندارد که همه مغزهاي مسلمين، فعاليت يکنواخت داشته باشند و همه به نتايج واحد برسند. از طرف ديگر، اصرار شديد اسلام بر اين است که بحث و کاوش و اجتهاد بايد دائمي و مستمر باشد. بديهي است که اين قضيه دوم، بدون بروز اختلاف امکان پذير نخواهد بود. بنابر اين، اختلاف نظرها به عنوان يک پديده طبيعي که معلول پويائي معارف اسلامي است، پذيرفته شده، اما اين اختلاف بايد در مسير رقابتهاي سازنده قرار بگيرد، نه تضادهاي ويران کننده،. البته گاه اين تکاپوها و رقابتهاي مثبت، از طرف قدرت پرستان، مبدل به تضادهايي مي گردد که عامل پيشرفت تکاملي را، به عامل رکود و سقوط نابود کننده بدل مي سازد. اما اختلاف هاي نا معقول که براي بدست آوردن سلطه و قدرت بوجود مي آيند، سطحي و زود گذر و غالبا تکراري است، مانند کتابهايي که براي اختلاف افکندن بين شيعه و سني در دوران ما نوشته مي شوند. معمولا اين گونه آثار، براي صاحب نظران و متفکران فقط اسباب تمسخر وتاسف خواهند بود، و براي افکار ساده و بي اطلاع نيز اثري زود گذر و فراموش شدني بجا خواهند گذارد. از طرف ديگر، هر جا که آتشي از اختلاف بر افروخته شده،هرچند نهالهايي چند از باغ خداوندي را سوزانده، اما روشنايي هايي براي متفکران بوجود آورده که در نور آن، هم ابعاد مخفي و مزاياي مکتب را روشن ساخته، و هم نيات تفرقه افکن را واضح تر ساخته است ، چه اگر يک قضيه از واقعيت صحيح بر خوردار باشد، هر حمله اي که از طرف غرض ورزان صورت گيرد، سطوح و ابعاد و توانايي مقابله آن واقعيت را بالاتر مي برد و روشن تر مي سازد، و اين ، عکس آن هدفي است که غرض ورزان تصور کرده اند.

ج:انواع وحدت

گفتيم که متن مشترک اديان توحيدي ابراهيمي، بر مبناي "اعتقاد به وجود خداوند يگانه، مبدا و مقصد حرکت انسان در وصول به کمال، قرار دهنده عقل و وجدان در ذات انسان ها و فرستنده پيامبران الهي براي ارشاد مردم" ايجاد شده است. عناصر شخصيت واحد جوامع اسلامي، يا اجزاي هويت واحد امت اسلامي در همين اعتقادات خلاصه مي شود و با ورود اختلال در هر يک از اين عناصر يا اجزا، شخصيت يا هويت واحد به همان نسبت مختل مي گردد. اما انواع وحدتي را که براي امت اسلامي متصور است ، مي توان به سه دسته تقسيم کرد:
1: وحدت مطلق:
وحدت مطلق عبارت است از اتفاق نظر در همه عقائد و معارف و احکام اسلامي با همه اصول وفروع آنها. اينگونه وحدت با نظر به آزادي انديشه و تعقل در خصوصيات و کيفيات و انتخاب دلايل در عناصر و اجزاء اصلي عقايد و احکام دين اسلام،به قدري بعيد است که مي توان گفت امري امکان پذير است. مخصوصا با در نظر گرفتن اختلاف متفکران در ذوق و انديشه و کمي و بسياري اطلاعات در باره منابع همچنين اختلاف آنان در نبوغ وهوش و حافظه که بدون ترديد در انتخاب و فهم قضايا و تنظيم استدلال ها و غير ذلک موثر مي باشند، وحدت مطلق و اتفاق آراء بين متفکران، غير ممکن خواهد بود. تا زماني که اين اختلاف همراه با اخلاص و با هدف حقيقت يابي و با اطلاع کافي ولازم از منابع و اصول مربوطه باشد، نه تنها ضرري بر وحدت امت اسلامي وارد نمي آورد، بلکه پديده اي است مطلوب که براي پيشرفت معارف اسلامي ضروري است.
2: وحدت مصلحتي عارضي:
آن نوع اتفاق نظر را وحدت مصلحتي عارضي مي ناميم که از جبر عوامل خارج از حقيقت و متن دين پيش مي آيد و در مواقعي لازم مي آيد که آن عوامل، جوامع اسلامي را در خطر اختلال قرار داده اند. معمولا در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره آميز، تضادها و اختلافات در ميان فرقه ها و مذاهب مختلف، ناديده گرفته مي شوند و نوعي اتحاد و هماهنگي ميان آنان برقرار مي شود. چون اين اتحاد و هماهنگي معلول عوامل جبري خارج از متن دين است، با از بين رفتن آن عوامل، اين اتحاد نيز منتفي مي گردد و به تناسب کاهش يا افزايش نيروي آن عوامل، ميزان اتحاد موقت و مصلحتي نيز کاهش يا افزايش مي يابد. هماگونه که توقع " وحدت مطلق " ميان متفکران ومردم جوامع اسلامي با وجود آن هم عوامل اختلاف معقول غير منطقي است، توقع اينکه وحدت مصلحتي عارضي بتواند فرقه ها و مذاهب اسلامي را از هماهنگي و اتحاد دائمي و معقول بر خوردار سازد، انتظاري است نا به جا.

3:وحدت معقول:

با توجه به متن کلي دين که قبلا ذکر شد و با توجه به آزادي انديشه وتعقل در خصوصيات و کيفيات و انتخاب دلائل در عناصر (اجزاء اصلي عقائد و احکام دين اسلام، وحدت مطلوب در بين امت اسلامي ، نوع "وحدت معقول " خواهد بود. وحدت معقول را مي توان چنين تعريف کرد:قرار دادن متن کلي دين اسلام براي اعتقاد همه جوامع مسلمان و بر کنار نمودن عقائد شخصي نظري و فرهنگ محلي و خصوصيات آراء و نظريات مربوط به هريک از اجزاء متن کلي دين که مربوط به تعقل و اجتهاد گروهي يا شخصي است. تحقق اين نوع وحدت هيچ مانع شرعي و عقلي ندارد و هر متفکر آگاه از منابع اوليه اسلام و طرز تفکر ائمه معصومين (علیهم السلام) و صحابه عادل متقي و تابعين حقيقي آنان، مي داند که پيروي از متن کلي دين، با تکاپو و اجتهاد براي فهم خصوصيات و کيفيت انتخاب دلائل ، امري است ضروري. بديهي است آن هماهنگي و اتحادي که منابع اوليه اسلام (قرآن وسنت و عقل سليم و اجماع) و شخصيت هاي پيشتاز اسلامي مثل آيه الله العظمي حاج سيد حسن طباطبايي بروجردي مرجع شيعيان جهان ورهبر عاليمقام اهل سنت شيخ محمد شلتوت در گذشته و حال به آن دعوت نموده اند، نه وحدت مصلحتي عارضي است که اين نوع وحدت را هيچ يک از فرقه ها و مذاهب اسلامي به عنوان آرمان اعلاي جوامع اسلامي نمي پذيرند و نه وحدت مطلق است که عملي نيست بلکه اينان و امثال اينان ، بر اساس آنچه که مطلوب جدي منابع اوليه اسلامي بوده وهست، خواستار انطباق حيات اجتماعي وديني مردم همه جوامع اسلامي بر متن کلي و مشترک دين اسلام هستند که ميتوان فرا گيرنده همه فرقه ها و مذاهب معتقد به آن متن کلي باشد، و اين، وحدت معقول است. در طول وصول به وحدت معقول، نخستين گام همانا وسعت يافتن ديدگاه متفکران و شخصيت هاي بزرگ اسلامي است، و عامل اساسي اين توسعه ديدگاهها، رهايي از چاچوب تنگ و تاريک تعصب غير منطقي مي باشد. اسلام، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود، توانسته است همانگونه که محمد بن طرخان فارابي را در دامن خود بپروراند، ابن سينا وابن رشد و ابن مسکويه و ابوريحان بيروني وحسن بن هيثم و محمد بن زکريا جلال الدين محمد مولوي و ميرداماد و صدر المتا هلين صدها امثال اينان را ، با آراء و عقائد مختلف در جهان شناسي و الهيات و حقائق مذهبي پرورش بدهد. از طرف ديگر،صدها فقيه و اصولي در دو فرقه بزرگ اسلامي 0تشيع وتسنن) در هزاران مسئله شرعي بحث و اجتهاد داشته اند،گاه با يکديگر موافق و گاه مخالف يکديگر بوده اند،اما هيچ گونه تزاحم و تضاد ويران گر در ميان نبوده است همانگونه که در کتاب "مقالات اسلاميين و اختلاف المصلين" تاليف شيخ اهل السنه والجماعه ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري متوفي به سال 330 ه- ق آمده،مذاهب گوناگون شيعه، معتزله، عامه، مکريه، کلبيه و غير ذلک که شايد از صد مذهب تجاوز نمايد، وجود داشته اند، اما اين اختلافات به جز مواردي اندک که اصل ضروري اسلام را منکر شده اند،خللي بر اسلامي بودن آنان وارد نياورده است. نکته مهمي که در اين باره بايد در نظر گرفت اين است که قسمت شدن دو مذهب شيعه وسني به دها فرقه و گروه، معنايش اين نيست که اسلام واقعا به دها مذهب تقسيم شده است،زيرا اگر بنا شود که عقيده هر صاحب نظري را در تاريخ معارف اسلامي، به معناي يک مذهب مخصوص تعبير کنيم،بايد به پذيريم که اسلام به هزاران مذهب تقسيم شده است.از طرف ديگر، هيچ متفکر اسلامي تا کنون هيچ يک از دانشمندان و صاحب نظران ديگر را تکفير نکرده است. البته همواره بحث و مناقشه و نقد وبررسي بين آنان رواج داشته است و هم اکنون نيز تکاپوهاي علمي وفلسفي و فقهي و اصولي و ادبي وغيره در حوزه هاي کشور هاي اسلامي با کمال جديت در جريان است و اگر قدم مثبتي در راه پيشرفت معرفت اسلامي در يکي از کشورهاي اسلامي بر داشته شود،ديگران نيز از آن سود مي جويند. "تفسير الميزان "مرحوم علامه طباطبايي در کشورهاي مصر وسوريه ولبنان و... مورد استفاده قرار مي گيرد و تفسير سيد قطب ،در ايران به فارسي ترجمه مي شود.

منبع:کتاب استراتژي وحدت درانديشه سياسي اسلام جلد اول ، سيد احمدموثقي

 ماخذ

 
+ نوشته شده در  جمعه چهارم دی ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
مسلم در صحیح روایت می کند که پیامبر فرمود:

 

"کسی که بمیرد وبر گردنش بیعت امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است"

 

📚صحیح مسلم،ج4 ص126

 

📚سنن بیهقی،ج8 ص156

 

📚تفسیر ابن کثیر،ج1 ص517

 

ودر حدیث دیگر:

 

"من مات بغیر امام مات میته جاهلیه"

 

"هرکس بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است"

 

📚مجمع الزواید،ج5 ص218

 

وفرمود:

 

"من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه"

 

"هرکس بمیرد درحالی که امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است"

 

📚شرح المقاصد،تفتازانی،ج5 ص239

 

❗️ما از دوستان اهل سنت می خواهیم تامل کنند وبه ما بگویند امام زمانشان چه کسی است که اگر اورا نشناسند به مرگ جاهلیت مرده اید

 

❗️ایا به غیر از امامی الهی ومنصوب از جانب خدا می تواند باشد که نشناختن او مساوی است با مرگ کفر وشرک وجاهلیت اگر چه انسان شب ها قیام کند وروزها روزه بگیرد؟

 ماخذ

http://hekmatemavali.blogfa.com/

+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
 

ماخذ

+ نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 

نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی

‌ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نامه‌ای به عموم جوانان در کشورهای غربی، حوادث تلخ تروریستی فرانسه را زمینه‌ای برای همفکری خواندند و با برشمردن نمونه‌های دردناکی از «آثار تروریسم مورد حمایت برخی قدرت‌های بزرگ در دنیای اسلام، پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل و لشکرکشی‌های خسارت‌آفرین سالهای اخیر به دنیای اسلام»، خطاب به جوانان خاطرنشان کردند: من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. متن نامه‌ی رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم به عموم جوانان در کشورهای غربی‌ حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار

دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد

منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود،

شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین

پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از

محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در

فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان

این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر

نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس

گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب

را به نقطه‌ی کنونی رسانده است. درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است

بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان

طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر،

در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه

این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است.

امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم

آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم

داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که

پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار

گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای

غربی است. چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی

فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در

خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها

سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع

خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون

اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی

قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال

اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان

وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در

مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این

تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح،

اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید

افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده

شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند. لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان

بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای

انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف

یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که

خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند،

سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا

عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده

است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست. جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به

تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من

 

نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر

سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود،

و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای

دیگر جستجو کرد. متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز

رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی

خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده

است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای

پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها

و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی

و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی

برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های

اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک

سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری

شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش

پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت

گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و

خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای

ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این

پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم

تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی

بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب

دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای

مثل داعش بیرون بیاید؟ از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش

فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق

جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی

فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی

که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی،

در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی

را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود. به‌هرحال این شما هستید که باید

لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید

ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش

دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها

انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق

اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را

عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه

با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده،

در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان

وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی

مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛

هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که

میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما

جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک

تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید

بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای

امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.

سیّدعلی خامنه‌ای ۸ آذر ۱۳۹۴

ماخذ

+ نوشته شده در  دوشنبه نهم آذر ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
دعای ویژه‌ ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود

یا شَدیدَ الْقُوى وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنى شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.

 

(اى سخت‌نیرو و اى سخت‌عقوبت! اى عزیز، ای عزیز، ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را. اى نیکو ده،‌ اى زیبایى‌بخش، اى نعمت‌بخش، اى فزون‌بخش، اى که معبودى جز تو نیست! منزهى تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه‌اش)

 

 

+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم آبان ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
قسمتی از خطبه غدیر

أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی. أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدِّینِ. أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ. أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها. آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود. هشدار! که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران. هشدار! که اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها. هشدار! که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمی آنان.

ماخذ http://imamalkhalgh.blogfa.com/

+ نوشته شده در  جمعه پانزدهم آبان ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
مرجع : تبیان درباره فواید بهداشتی وضو نیز نوشته اند: پیش گیری از ابتلا به بیماری های گوارشی که به دلیل آلودگی دست ها عارض می شوند. مهم ترین این بیماری ها، بیماری های عفونی (مثل وبا، تیفوئید، التهابات معوی[معدوی]، مسمومیت های غذایی) معروفند.  به گزارش افکارخبر، یکی از اعمال واجب عبادی، نماز است و مقدمه آن وضو. وضو، یعنی شستن صورت و دو دست و مسح پا با شرایط خاص که خود نوعی عبادت محسوب می شود؛ عبادتی که از سویی موجب تقرب انسان به خدا و کمال معنوی وی می شود و از سوی دیگر از نظر بهداشتی و درمانی اثرات مفیدی بر محیط اجتماعی و فردی زندگی افراد دارد. خداوند در قرآن نسبت به عمل عبادی وضو می فرماید: «یا أَیّهَا الَّذِینَ آمَنواْ إِذَا قمْتمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلواْ وجوهَكمْ وَأَیْدِیَكمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحواْ بِرووسِكمْ وَأَرْجلَكمْ إِلَى الْكَعْبَینِ»؛ «اى كسانى كه ایمان آورده اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا] مسح كنید».(۱) وضو همانند دیگر اعمال عبادی تعیین شده در اسلام دارای فلسفه و حکمت های معنوی، علمی و بهداشتی است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم. در قرآن، نظافت امری است تحت نظام و ضابطه؛ به طوری که فرد مسلمان خود را ملزم می داند به عنوان یک واجب شرعی آن را در هر حال و به طور مستمر رعایت کند حکمت های وضو در روایات در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) درباره حکمت وضو آمده است: «برای این است که بنده در مقابل پروردگار خود پاکیزه باشد و قابل مذاکره و مکالمه گردد و اطاعت امر مولی نموده، از کثافات و نجاسات محترز و پاک گردد و کسالت تن او بر طرف شود و خواب از چشم او بیرون رود؛ تا این مطلب به پاکی قلب او در مقابل عظمت خالق منتهی شود و سبب وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها، آن است که این اعضا در نماز بیشتر به کار می آید؛ زیرا نمازگزار با صورت، سجده و خضوع می کند و با دست خود حاجات خویش را عرضه می کند و با سر خویش در حالت نماز رو به قبله می نماید و با پاهایش، قیام و قعود نماز را انجام می دهد.»(۲) در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز درباره حکمت های وضو آمده است: «وضو گرفتن، یعنی شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها؛ شستن صورت، یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شستشو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دست ها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، با شستن دست، آن را تطهیر می کنم. مسح سر در وضو، یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندم، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می افکنم. مسح پا، یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم. اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند. مگر می شود با دهان ناشسته، انسان نام خدا را ببرد؟ باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید».(۳)
+ نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 

بشارت پیامبر(ص) به عزاداران حسینی

بشارت پیامبر(ص) به عزاداران حسینی چون رسول خدا صلي الله عليه و آله خبر داد فاطمه سلام الله علیها را از شهادت حسين علیه السلام و مصائبي كه بر او وارد مي‌شود ، فاطمه-سلام الله عليها-سخت گريست و عرض كرد: اي پدر، اين حادثه كي واقع مي شود؟

فرمود: وقتي كه نه من باشم و نه تو و نه علي. فاطمه بر شدت گريه بيفزود و بیشتر گريست و عرض كرد:  اي پدر: پس چه کسی براي فرزندم گريه مي‌كند و مجلس عزا و مصيبت او را برپا مي‌كند؟

رسول خدا فرمود:اي فاطمه زنان امت من مي‌گريند بر زن هاي اهل بيت من و مردان امت من مي‌گريند بر مردان اهل بيت من و عزاي فرزند مرا هر سال طايفه اي بعد از طايفه اي تازه مي‌كنند.
پس چون روز قيامت شود تو شفاعت زنان را مي‌كني و من شفيع مي‌شوم مردان را، و هر كس بر حسين گريسته دست او را مي‌گيريم و در بهشت در مي‌آوريم.اي فاطمه همه چشم ها در قيامت گريان است مگر چشمي كه بر حسين گريسته باشد. او خندان و شادمان به نعيم بهشت خواهد بود.

متن حدیث:

في البحار قال: رايت بعض تاليفات بعض الثقات من المعاصرين يروي انّه: لما اخبر النَبي(صلي الله عليه و آله) ابنته فاطمه بقتل ولدها الحسين و ما يجري عليه من المحن بكت فاطمه بكاءً شديداً و قالت: يا ابه، متي يكون ذلك؟ قال: في زمان خال مني و منك و من علي. فاشتدّ بكائها و قالت: يا ابه فمن يبكي عليه و من يلتزم باقامة العزاءِ له؟

فقال النبي: يافاطمه، ان النساء امتي يبكين علي نساء اهل بيتي، و رجالهم يبكون علي رجال اهل بيتي، و يجددون العزاء جيلاً بعد جيل في كل سنة، فاذا كان يوم القيامةتشفعين انت للنساء و انا اشفع للرجال و كلْ من بكي منهم علي مصائب الحسين اخذنا بيده و ادخلناه الجنة.
يا فا طمه، كل عين باكية يوم القيامة، الا عين بكت علي مصائب الحسين فاّنها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة.

«بحار الانوار ، ج44 ، ص292 ، ح3»

منبع: مشرق نیوز 
+ نوشته شده در  جمعه یکم آبان ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 

درسی که از محرّم می توان آموخت

ماه محرم

ماه محرم ماه غم و اندوه دوستداران اهل بیت پیامبر و علی علیهم السلام است. ماهی که از محرم سال 61 هجری قمری تا هم اکنون خیل عاشقان به خاندان مطهر رسول الله صلی الله علیه و آله را عزادار کرده است. مصیبتی که بزرگی آن قابل وصف نیست! و چه مصیبتی از این بالاتر که فرزند امام علی علیه السلام که جانشین و برادر و داماد و خلیفه پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بود یعنی امام حسین علیه السلام را کمتر از پنجاه سال از رحلت نبی خدا صلی الله علیه و آله به مسلخ ببرند؛ آن هم کسانی که خود را از امت رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانستند! به تعبیر امام الساجدین علیه السلام: أَمْسَتِ الْعَرَبُ تَفْتَخِرُ عَلَى الْعَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَتْ قُرَیْشٌ تَفْتَخِرُ عَلَى الْعَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَى آلُ مُحَمَّدٍ مَخْذُولِینَ مَقْهُورِینَ‏ مَقْبُورِینَ.(1)

این است که عزای برای امام حسین بن علی علیهما السلام تمامی ندارد. که رسول اعظم صلی الله علیه و آله فرمودند(2): إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُۆْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا.(3)

کربلا تنها یک حادثه نیست بلکه یک واقعه است که انسانهای بسیاری در طول چهارده قرن در این مکتب تربیت شده اند. چه بسیار انسانهایی که با حضور در مجالس محرم جهت زندگی خود را عوض کرده اند.

کربلا و محرم نگرش انسان را به زندگی تغییر می دهد. محرم هدف برای زندگی کردن را عمیق تر می کند. محرم به زندگی معنایی بس عظیم می بخشد. محرم ماه توبه است و ماه بازگشت به خدا و ماه پیدا کردن حقیقت و راه درست زندگی کردن و درست مردن است. محرم بهترین شیوه زندگی را به انسان می آموزد و نیز بهترین مردن و بدرود گفتن دنیا را می آموزد.

محرم و کربلا اوج فضایل اخلاقی است؛ محرم اخلاق را با نمونه های عینی اش به ما می آموزد. محرم درس وفاست درس آزادی و آزادگی و درس عزت است.

با این اوصاف که قطره ای از دریای تربیتی محرم بود دیگر جای تعجب ندارد که محرم انسانها را در یک شب بلکه کمتر از آن متحول نماید. اینکه مشاهده می شود بسیاری از کسانی که گرفتار گناهان هستند که به آنها خوی گرفته اند و عادت آنها شده است، اما این عادت ناروای خود را به حرمت محرم کنار می گذارند. پس محرم عزم آفرین است. عزم بر ترک معصیت الهی. عزم بر کسب فضایل و در یک کلام عزم بر بندگی.

این است درس عاشورا که هر درخواستی که به عزت انسان اندک ضربه ای وارد کند مردود است. این درسی است که باید همه ارادتمندان به ساحت حسینی آن را در رفتار و گفتار خود مد نظر داشته باشند به خصوص مسئولین ممالک اسلامی که در برابر دشمنان اسلام عزتمند عمل نموده باعث عزت مسلمین گردند

عزم بر بندگی

نقطه آغاز بندگی خدا، ترک هر آن چیزی است که خداوند از ارتکاب به آنها نهی کرده است. و نقطه آغاز ترک گناه، توبه است. نمونه بارز توبه در صحنه کربلا ملحق شدن حر بن یزید ریاحی به  سپاه امام حسین علیه السلام است.

در تاریخ آمده است که در روز عاشورا حرّ وقتی متوجه شد که عمر بن سعد قصد دارد تا با امام حسین علیه السلام بجنگد به خود آمده به سپاه امام پیوست.

حر

وی در جواب مردى از قوم خود كه مهاجر بن أوس نام داشت گفت: به خدا قسم من خودم را بین بهشت و جهنم مخیّر مى‏بینم! و الله چیزى را بجاى بهشت بر نمى‏گزینم و لو اینكه قطعه‏قطعه گردیده و آتش زده شوم! سپس به اسبش لگدى زد و به حسین [علیه السّلام‏] ملحق شد و به [آن حضرت‏] گفت: اى پسر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم)! من همان مصاحبى هستم كه مانع از بازگشت‏تان شده‏ام و در راه، شما را همراهى كرده زیر نظر گرفته‏ام و [سرانجام‏] در این مكان شما را وادار به توقف كرده‏ام... اكنون در حالى كه به خاطر عمل خویش از درگاه پروردگار آمرزش مى‏طلبم و مى‏خواهم با جانم شما را یارى كنم تا پیش رویتان بمیرم، نزد شما آمده‏ام، آیا این را به عنوان توبه‏ام مى‏پذیرى؟! [امام علیه السّلام‏] فرمود: بله، خدا توبه‏ات را بپذیرد و تو را ببخشد، نام تو چیست؟ گفت: من حرّ بن یزید هستم! فرمود: همانگونه كه مادرت تو را نامیده تو آزاده‏اى، به امید خدا در دنیا و آخرت آزاده باشى [از اسب‏] پائین بیا.(4)

و اینچنین حر عزم بر بندگی خداوند نمود و از بندگی شیاطین انس و جن رهایی یافت.

 

عزت نفس

خداوند انسان را کرامت بخشید (5) به گونه ای که وی را گل سرسبد خلقت آفرینش قرار داد (6) و هر آنچه در عالم است را مسخر انسان نمود.(7)

چنین انسانی سزاوار نیست که خود را ذلیل دنیا و متاع ناچیز دنیا و برده دیگر انسانها نماید. حتی اگر جان او را بگیرند حاضر نیست عزتش خدشه دار شود. از این روست که وقتی امام حسین علیه السّلام در برابر بیعت ذلیلانه و کشته شدن عزیزانه قرار گرفت مرگ را بر چنین زندگی ای ترجیح داد.

اگر انسان دنیا را با آخرت بنگرد؛ و سعادت اخروی را بر سعادت و خوشی زودگذر دنیایی مقدم بدارد، دیگر حاضر نیست به هر قیمتی در پی زندگی دنیایی باشد. اینکه عده ای اندک در کربلا نگاهشان به دنیا این بود بزرگترین درس تربیتی برای نسل جدید جامعه اسلامی ماست

این کلام صاحب محرم است که: فَإِنِّی لَا أَرَى‏ الْمَوْتَ‏ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما.(8)

این است درس عاشورا که هر درخواستی که به عزت انسان اندک ضربه ای وارد کند مردود است. این درسی است که باید همه ارادتمندان به ساحت حسینی آن را در رفتار و گفتار خود مد نظر داشته باشند به خصوص مسئولین ممالک اسلامی که در برابر دشمنان اسلام عزتمند عمل نموده باعث عزت مسلمین گردند. سیاست ما نیز باید حسینی باشد. و مواضع سیاسی مواضعی بر پایه عزت و قدرت ایمان و عظمت دین باشد.

 

قیمت دادن به زندگی

ارزش زندگی به چیست؟ هدف از زندگی چیست؟ تلاش برای زنده ماندن چرا؟ آبادکردن دنیای خود و اطرافیان تا کجا؟ در پاسخ این پرسشها دو دیدگاه کلی می توان ارائه کرد: دیدگاهی مادی و دیدگاهی الهی. اگر انسان دنیا را به تنهایی و منقطع از آخرت در نظر بگیرد؛ آنگاه دیدگاه او به زندگی دنیا و هدف زندگی در دنیا و تلاش برای زنده ماندن در دنیا مادی خواهد بود که در صدد رفاه و آسایش ایجاد کردن برای دنیاست. یعنی دنیا را برای دنیا می خواهد و در پایان هیچ!

اما اگر انسان دنیا را با آخرت بنگرد؛ و سعادت اخروی را بر سعادت و خوشی زودگذر دنیایی مقدم بدارد، دیگر حاضر نیست به هر قیمتی در پی زندگی دنیایی باشد. اینکه عده ای اندک در کربلا نگاهشان به دنیا این بود بزرگترین درس تربیتی برای نسل جدید جامعه اسلامی ماست. آنهایی که در برابر امام حسین علیه السّلام ایستادند و حاضر شدند خون نوه پیامبر خود را بریزند بخاطر این بود که تنها دغدغه دنیایی و رفاه و آسایش خود و خانواده شان را داشتند.

بنابراین محرم به ما می آموزد که نباید در زندگی دیدی مادی گرایانه داشت؛ اینکه برای تشکیل خانواده مادی فکر کنیم، برای تولید نسل مادی فکر کنیم، برای برگزاری مراسم ازدواج مادی عمل کنیم و در نهایت هم ادعا کنیم که ما امت پیامبر اسلام هستیم این حرف با عمل ما سازگار نیست.

 

پی نوشت:

1) كوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الكوفی، 1جلد، مۆسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص149

2) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام قَالَ‏ نَظَرَ النَّبِیُّ ص إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهمالسلام وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَال....

3) نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مۆسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق. ج‏10 ؛ ص318

4) ابو مخنف كوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مۆسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش، ص 155-156

5) و لقد کرمنا بنی ءادم.(اسراء/70)

6) تبارک الله احسن الخالقین. (مۆمنون/14)

7) و سخر لکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار. (ابراهیم/33)

8) ابن طاووس، على بن موسى - فهرى زنجانى، احمد، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، 1جلد، جهان - تهران، چاپ: اول، 1348ش.

سید روح الله علوی             

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
گزیده‌ای از این خطبۀ خواندنی امیرالمؤمنین(ع) را در ادامه می خوانید:  

«خدا خیرتان دهد، بعد از این اجتماعتان به خانه‌هایتان برگردید و  
1. برای اهل و عیال خود دست و دل بازی کنید و به برادران و دوستانتان نیکی کنید  
2. در مقابل این نعماتی که به شما داده خدا را شکر کنید.  
3.  دور هم جمع شوید تا خدا کارهایتان را ردیف کند  
4. و به یکدیگر نیکی کنید تا خداوند دل‌هایتان را به‌هم پیوند دهد.  
5. نعمت‌های الهی را به هم هدیه دهید، خدا ثواب هر عمل در این روز را  
چندین برابر عمل در اعیاد دیگر قرار داده.  
6.  نیکی در این روز اموال را زیاد می‌کند و عمر را می‌افزاید  
7. مهربانی به همدیگر در این روز، رحمت و رأفت خداوند را جلب می‌کند.  
8. تا جایی که در توان دارید از آنچه خدا که به شما داده به برادران و  
خانواده‌تان رسیدگی و پذیرایی کنید.  
9. در میان یکدیگر خوشرو باشید  
10. در دیدار یکدیگر، اظهار شادمانی‌ کنید  
11. به کسی که به خیر شما امید دارد، افزون بر آن بدهید  
12. به ناتوانان همچون خود و هرقدرکه از دستتان برمی‌آید و برایتان  
امکان دارد، بخورانید.  
13. خرج کردن یک درهم در این روز، پاداش 100هزار درهم در روزهای دیگر و  
حتّی‌ بیشتر دارد.  
14. اگر کسی از آغاز دنیا تا پایانش، روزها را روزه و شب‌هایش را احیا  
بگیرد، به پای ثواب روزۀ این روز- اگر خالصانه باشد- نمی‌رسد.  
15. هرکس که در این روز پیش از درخواست برادرش به یاریش بشتابد و از سر  
رغبت به او نیکی کند، پاداش کسی را دارد که این روز را روزه و شبش را  
احیا گرفته است.  
16. هر کس مؤمنی را افطار دهد انگار به یک میلیون نبی و صدیق و شهید افطار داده  
17. و هرکس برای برادرانش قرض بگیرد(برای حل مشکل آنها واسطه شود) و به  
آنها کمک نماید، من از سوی خدا ضامنم که اگر زنده بماند، بدهی‌اش را  
بپردازد و اگر قبضِ روحش کند، خداوند، خود قرض او را به عهده بگیرد.  
18. چون همدیگر را دیدید، دست بدهید و سلام کنید و نعمت امروز را به هم  
تبریک بگویید  
19. این سخنان را حاضران به غایبان و شاهدان به آیندگان برسانند،  
20 توانگر به دیدن فقیر برود و نیرومند به دیدن ناتوان برود؛  
رسول خدا(ص) این‌چنین به من امر فرمود.»  

آنگاه حضرت علی(ع) خطبۀ جمعه را خواندند و به جای نماز جمعه، نماز عید  
غدیر خواندند(1) و سپس با فرزندان و شیعیانشان به منزل امام حسن(ع) که  
برایشان غذا تدارک دیده بود رفتند، و غنی و فقیر پس از صرف غذا، از آن  
غذا برای اهل و عیال خویش بردند.  

مصباح المتهجد، ج2، 757-758 

برگرفته از

+ نوشته شده در  جمعه دهم مهر ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
در پی وقوع حادثه مرگبار امروز در سرزمین منا، رهبر انقلاب در پیامی ضمن تسلیت به عزاداران، سه روز عزای عمومی اعلام کردند.

پیام رهبر انقلاب در پی فاجعه مرگبار سرزمین منابه گزارش «تابناک»، در پی فاجعه مصیبت بار منا و کشته شدن جمعی از حجاج بیت‌الله الحرام رهبر انقلاب اسلامی پیامی صادر کردند. متن پیام به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم
 
فاجعه‌ی مصیبت‌بار امروز در منا که در آن جمع کثیری از ضیوف‌الرحمان و مومنانِ مهاجر الی‌الله از کشورهای گوناگون، اندوهی بزرگ در جهان اسلام پدید آورده و عید آنان را عزا کرده است. در میهن عزیز ما نیز دهها خانواده که مشتاقانه در انتظار عزیزان حج‌گزار خود بودند، اکنون به عزای آنان نشسته‌اند. اینجانب با قلبی سرشار از غم و همدردی با مصیبت‌دیدگان، این حادثه اندوهبار را به روح مطهر حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) و به ساحت مقدس ولی الله الاعظم حضرت صاحب‌الزمان (اروحنا فداه) که صاحب‌عزای اصلی است، و به همه بازماندگان و عزاداران در سراسر جهان اسلام به ویژه در ایران عزیز تسلیت عرض می‌کنم و رحمت خاصه خداوند غفور و رحیم و شکور را برای این میهمانان گرامیش و شفای عاجل آسیب‌دیدگان و مجروحان را از درگاه عطوفتش مسألت می‌نمایم و یادآور می‌شوم:

۱. مسئولان نمایندگی اینجانب و سازمان حج تلاش طاقت‌فرسای خود در شناسایی جان‌باختگان و معالجه مجروحان و اعزام به کشور و خبررسانی سریع را که سراسر امروز بدان مشغول بودند همچنان ادامه دهند و همه کسانی که توانایی دارند به آنان کمک کنند.

۲. هر گونه کمک ممکن را به حجاج دیگر کشورها نیز تعمیم دهند و حق برادری اسلامی را به انجام رسانند.

۳. دولت سعودی موظف است مسئولیت سنگین خود را در این حادثه‌ی تلخ پذیرفته و به لوازم آن به قاعده‌ی حق و انصاف عمل کند. مدیریت غلط و اقدامات ناشایسته که عامل این فاجعه بوده نباید از نظر دور بماند.

۴. جان‌باختگان این حادثه انشاالله مشمول این کلام نورانی قرآن‌اند که: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» این برای بازماندگان، تسلای بزرگی است. آنان پس از طواف و سعی و پس از ساعات پربرکت عرفات و مشعر و در حال انجام مناسک حج به دیدار معبود شتافته‌اند، و انشاالله مورد لطف و رحمت ویژه احدیتند. اینجانب با تسلیت دوباره به عزادارن، سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم.

والسلام علی عباد الله الصالحین
سید علی خامنه‌ای
دوم مهر یکهزار و سیصد و نود و چهار
+ نوشته شده در  جمعه سوم مهر ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  | 
وجوب زكات فطره و شرايط آن

پس از پايان يافتن ماه مبارك رمضان ; يعنى در شب عيد فطر, افرادى كه داراى شرايط باشند, بايد زكاتى بپردازند كه مقدار و موارد مصرف آن خواهد آمد. اين زكات به نام زكات فطره خوانده مى شود.

افرادى كه در شب عيد فطر داراى اين شرايط باشند زكات فطره بر آنها واجب است :

1- بالغ باشد.

2- عاقل باشد.

3- بندهء كسى نباشد.

4- فقير نباشد
(1).

فردى كه داراى شرايط فوق باشد بايد زكات خود و كسانى كه در مغرب شب عيد فطر نان خور او هستند را بپردازد, كوچك باشند يا بزرگ , مسلمان باشند يا كافر, خرج آنان بر او واجب باشد يا نه , در شهر خود او باشند يا در شهر ديگر (يعنى حتى اگر فرزند او كه نان خور اوست به مسافرت رفته باشد بايد زكات او را بدهد) و همچنين مهمانى كه با رضايت او پيش از غروب شب عيد فطر وارد خانه اش شده باشد, بايد زكات او را بدهد.(2)

مقدار زكات فطره : هر نفرى يك صاع كه تقريباً 3كيلو است .(3)

جنس زكات فطره : گندم يا جو يا خرما يا كشمش يا برنج يا ذرت و مانند اينها(4).

وقت وجوب زكات فطره : شب عيد فطر.(5)

وقت پرداخت زكات فطره : از شب عيد تا ظهر روز عيد فطر و بهتر آن است كه در روز عيد بدهد و اگر نماز عيد مى خواند بنابر احتياط واجب قبل از نماز عيد بپردازد.(6)

مصرف زكات فطره : همان مصرف زكات مال است , گر چه احتياط مستحب آن است كه فقط به فقراى مؤمن واطفان آنها و به مساكين بدهد.(7)

 


1 - توضيح المسائل , م 1991
2 - توضيح المسائل , م 1991و 1995
3 - توضيح المسائل , م 1991
4 - همان .
5- تحرير الوسيله , ج 1ص 348
6 - تحرير الوسيله , ج 1ص 348 توضيح المسائل , م 2029
7 - توضيح المسائل , م 2014

 

احكام زكات فطره

(مساله 1991) كسيكه موقع غروب يعنى قبل از غروب شب عيد فطر گرچه بچند لحظه باشد بالغ و عاقل و هوشيار است و فقير و بنده كس ديگر نيست، بايد براى خودش و كسانيكه نان‏خور او هستند، هر نفرى يك صاع كه تقريبا 3 كيلوگرم است گندم يا جو يا خرما يا كشمش يا برنج‏يا ذرت و مانند اينها بمستحق بدهد و اگر پول يكى از اينها را هم بدهد كافى است.

(مساله 1992) كسيكه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسى هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عيالاتش را بگذراند فقير است و دادن زكات فطرة بر او واجب نيست.


 

 

برچسب‌ها: عیدفطر
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۴ساعت   توسط دوستدار  |