|
سالروز شهادت پیغمبرمهربانی هاحضرت محمد صلی الله علیه واله وامام حسن مجتبی ع و امام رضا ع راتسلیت میگ
بر سر خوانِ معین الضعفاء![]()
دوران امامت آن حضرت 20 سال بود که با سه تن از حکمرانان مستبدّ عباسی، یعنی هارون (ده سال)، امین (پنج سال) و مأمون (پنج) سال معاصر بود. امام رضا علیه السلام در آخر ماه صفر سال 203 هـ. ق در سن 55 سالگی توسط مأمون مسموم شد و در سناباد نوقان که امروزه یکی از محلات مشهد مقدس محسوب می شود به شهادت رسید و در محل مرقد فعلی به خاک سپرده شد. آن بزرگوار همانند دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) دارنده تمام کمالات و فضائل اخلاق انسانی در مرتبه اعلی بود. او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت به مدح و ستایش او پرداخته اند.
حُسن برخورد حضرت با مردمیسع بن حمزه می گوید: در مجلس حضرت رضا (علیه السلام) بودم و جمعیت بسیاری در مجلس حضور داشتند، و از آن حضرت سۆال می كردند و از احكام حلال و حرام می پرسیدند و امام رضا (علیه السلام) پاسخ آنها را می داد، در این میان ، ناگهان مردی بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد و سلام كرد و به امام هشتم (علیه السلام) عرض نمود: من از دوستان شما و پدر و اجداد پاك شما هستم در سفر حج ، پولم تمام شده و خرجی راه ندارم تا به وطنم برسم ، اگر امكان دارد، خرجی راه را به من بده تا به وطنم برسم ، خداوند مرا از نعمتهایش برخوردار نموده است ، وقتی به وطن رسیدم ، آنچه به من داده ای معادل آن ، از جانب شما صدقه می دهم ، چون خودم مستحق صدقه نیستم . از آن ترسیدم كه شرمندگی سۆال را در چهره او بنگرم از این رو كه حاجتش را بر می آورم . و آیا سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نشنیده ای كه فرمود: پاداش آنكس كه كار نیكش را می پوشاند معادل پاداش هفتاد حج است امام رضا به او فرمود: بنشین ، خدا به تو لطف كند، سپس امام رو به مردم كرد، و به پاسخ سۆالهای آنها پرداخت . سپس مردم همه رفتند، و تنها آن مرد مسافر، و من و سلیمان جعفری و خثیمه در خدمت امام ماندیم . امام (علیه السلام) به ما فرمود: اجازه می دهید به خانه اندرون بروم ؟ سلیمان عرض كرد: خداوند امر و اذن شما را بر ما مقدم داشته است . حضرت برخاست و وارد حجره ای شد و پس از چند دقیقه باز گشت ، و او پشت در فرمود: آن مرد (مسافر) خراسانی كجاست ؟ خراسانی برخاست و گفت :اینجا هستم . امام از بالای در دستش را به سوی مسافر دراز كرد و فرمود: این مقدار دینار را بگیر و خرجی راه خود را با آن تامین كن ، و این مبلغ مال خودت باشد دیگر لازم نیست از ناحیه من ، معادل آن صدقه بدهی ، برو كه نه تو مرا ببینی و نه من تو را ببینم . مسافر خراسانی پول را گرفت و رفت . سلیمان به امام رضا (علیه السلام) عرض كرد: فدایت گردم كه عطا كردی و مهربانی فرمودی ولی چرا هنگام پول دادن ، به مسافر، خود را نشان ندادی و پشت در خود را مستور نمودی ؟! امام رضا (علیه السلام) در پاسخ فرمود: مخافة ان اری ذل السّۆال فی وجهه لقضائی حاجته : از آن ترسیدم كه شرمندگی سۆال را در چهره او بنگرم از این رو كه حاجتش را بر می آورم . و آیا سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نشنیده ای كه فرمود: پاداش آنكس كه كار نیكش را می پوشاند معادل پاداش هفتاد حج است ، و آنكس كه آشكار گناه می كند، مورد طرد خدا است ، و آنكس كه گناهش را می پوشاند، (درصورت توبه) مورد آمرزش خدا قرار می گیرد؛ المستتر بالحسنه تعدل سبعین حجه ، والمذیع بالسّیئه مخذول ، والمستتر بها مغفور له. امام رضا علیه السلام در آخر ماه صفر سال 203 هـ. ق در سن 55 سالگی توسط مأمون مسموم شد و در سناباد نوقان که امروزه یکی از محلات مشهد مقدس محسوب می شود به شهادت رسید و در محل مرقد فعلی به خاک سپرده شد دو دستور اخلاقی از امام رضا علیه السلاممحمد بزنطی گوید: در محضر حضرت امام رضا (علیه السلام) بودم فرمود: امیرمۆمنان علی (علیه السلام) فرمود: لایأبی الكرامة الّا حمار: از كرامت و بزرگواری، جز الاغ جلوگیری نمی كند. عرض كردم : معنی این سخن چیست؟ به دو مصداق از كرامت اشاره كرد و فرمود: 1- در موردی كه بوی خوش (از گل یا گلاب و عطر) به شما عرضه می كنند، ولی شما ممانعت می كنید. 2- در مجلس ، جا، باز می كنند، بنشینید ولی شما(بدون عذر) در آنجا نمی نشینید. در این دو صورت ، شما از كرامت (و بزرگواری كه به سوی شما عرضه شده) جلوگیری كرده اید و این درست نیست و خلاف اخلاق اسلامی می باشد. برچسبها: امام هشتم
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۱ساعت   توسط دوستدار
|
سر به زیر ولی سرفرازبا دست بسته هست ولی دست بسته نیست
گر چه سرش شکسته ولی سرشکسته نیست هرچند سر به زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می خورد هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست چشم او در اثر حادثه کم سو شده است کمرش خم شده و دست به زانو شده است بیت بیت دل او از هم پاشیده شده صورتش در اثر لطمه خراشیده شده گفت برخیز که من زینب مجروح توام چند روزیست که محو لب مجروح توام این چهل روز به من مثل چهل سال گذشت پیر شد زینب تو تا که ز گودال گذشت این رباب است که این گونه دلش ویران است در پی قبر علی اصغر خود حیران است گر چه من در اثر حادثه کم می بینم ولی انگار در این دشت علم می بینم دارد انگار علمدار تو برمی گردد مشک بر دوش ببین یار تو برمی گردد خوب می شد اگر او چند قدم می آمد خوب می شد اگر او تا به حرم می آمد تا علی اصغر تو تشنه نمی مرد حسین تا رقیه کمی افسوس نمی خورد حسین راستی دختر تو...دختر تو...شرمنده زجر...سیلی...رخ نیلی...سرتو شرمنده وای از دختر و از یوسف بازار شدن وای از مردم نا اهل و خریدار شدن سنگ هایی که پریده است به سوی سر تو چه بلایی که نیاورده سر خواهر تو سرخی چشم خبر می دهد از دل خونی وای از آن لحظه که شد چوبه ی محمل خونی برچسبها: اربعین
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم دی ۱۳۹۱ساعت   توسط دوستدار
|
|
|